واژه “Entreprenure (انترپرنر)” خواسته یا نا خواسته و برخلاف واژه “کار آفرینی” ببیشتر بر ابداع و تکروی، تقبل ریسک و دستیابی به ثروت در کوتاهترین زمان تکیه می کند. هرچند که این ادعا پشتوانه حقیقی بر اساس ارقام و آمار ندارد، ولیکن چنین برداشت ظاهری را می توان در دیدگاه بسیاری از تازه واردان به این عرصه را مشاهده کرد.
اشاره این واژه جامع بر این نکته است که آفریننده کار و مشغله نه تنها عامل پدیده ای برای رشد منافع شخصی، بلکه خالق محیط و موقعیتی است که در آن امکان افزایش نیروی فعال کاری جامعه وجود داشته باشد.
با وجود محبوبیت کارآفرینی و متقابلاً افزایش چشمگیر فعالیت های مربوط به کارآفرینی در ایران، برداشت جامعه ایرانی، و کلاً برداشت منطقه ای خاورمیانه بر حول و هوش واژه “انترپرنر” بخصوص در حوزه تکنولوژی فناوری می چرخد. هرچند که ایرادی بر این روند نیست، اما آنچه مایه نگرانی می باشد عدم درک علاقه مندان، سرمایه گذاران و سهامداران از نقش کارآفرینی نه فقط در افزایش منافع شخصی و یا تولید و توسعه تکنولوژی فناوری، که در کل توسعه اقتصادی و معنوی جامعه می باشد.
کارآفرینی، با وجود اصرار عده ای در معرفی خود به عنوان کارآفرین، یک شغل نیست. کمتر افرادی به این نکته مهم توجه لازمه را نشان می دهند. کارآفرینی در واقع دیدگاهی است در کمک برای احیای بازار تجارت در بخش خصوصی و توسط شهروندان (کارآفرین اجتماعی که خود پدیدی ای نوین تر است با وجود استفاده از روشهای مشابه، تعریفی متفاوت دارد). سرمایه گذاری که خود را کارآفرین و یا “انترپرنر” معرفی می نماید، در واقع سرمایه گذاری است با دیدگاه کارآفرینی. در بسیاری از موارد کارآفرینی حتی انتخابی داوطلبانه نیست. در واقع تاریخ کارآفرینی ریشه در هراس و نومیدی برای بقا و عکس العمل به آن دارد. شهروندانی که بدلایل متفاوت (عدم تحصیل، عضویت در طبقه محروم و غیره) قادر به کسب مشغله نبوده و نمی باشند، بالاجبار مسیر کارآفرینی را انتخاب کرده و می کنند. دلالی که در خیابانها گشته و گردو و لبو می فروشد عضوی در اکوسیستم کارآفرینی است. اما این عضو بجز تلاش برای درآمد شخصی نقشی در توسعه مالی جامعه و یا تقویت ساختارهای اکوسیستم کشور ایفا نمی کند.