نظریه ی خصیصه ها (Trait Approach)
هرچند پیشینهی کارآفرینی و مدیریت کسب و کارهای کوچک در سالهای اخیر افزایش یافته، اما دانش موجود در این زمینه بسیار پراکنده است. بروکهاوس و هورویتز[12] (1986: 42)، بیان کردمد که «تعریف کلی کارآفرین وجود ندارد، یا اگر وجود دارد، ابزارهای روانشناسی ما در درک آنها ناتوان است». به علت فقدان چارچوب و مجموعهای از تعاریف مورد قبول، مفاهیم به نسبت متناقضی در کارآفرینی به کار گرفاه میشود ... «رویکرد ویژگیها در مقابل رویکرد رفتاری و رویکرد یک بعدی در مقابل چند بعدی با رویکرد ایستا در مقابل فرایند». رویکردهای مختلف میتوانند به این صورت خلاصه شوند: رویکرد ویژگیها[13] که بر شخصیت[14] کارآفرین تأکید دارد و رویکرد رفتاری[15]که بر فعالیتهای کارآفرینان تأکید دارد. نظریههای زیر به طور صریح ظهور و عرضهی کارآفرینان را روشن میکند. به علاوه این رویکردها نشان میدهند که ویژگیهای روانشناسی بر عرضهی کارآفرینی در جامعه اثر میگذارد.
نظریه ی خصیصه ها
رویکرد خصیصه ها یا ویژگیهای شخصی بر شخص کارآفرین متمرکز است. پرسش پژوهش در این رویکرد این است: چرا بعضی از افراد، شرکتی را راهاندازی میکنند، اما در همان شرایط دیگران نمیتوانند چنین کاری را انجام دهند؟(گارتنر، 1989).
به هر حای بسیاری از پژوهشگران معادل چرا با با چه کسی پاسخ میدادند: این که چرا یک کسب و کار را راهاندازی کردهاست، به این دلیل است که کارآفرین دارای ویژگیها و خصایص درونی خاصی است. این رویکرد به عنوان رویکرد ویژگیها شناخته شده است. در این رویکرد، پژوهشگران تلاض کردهاند که ویژگیهای افراد را به منظور تفکیک کارآفرینان از غیرکارآفرینان شناسایی کنند. ویژگیهای کارآفرینان به عنوان کلیدی برای تشریح پدیدهی کارآفرینی نگاه میشود.
سطح تحلیل اولیه فرد است. ویژگیهای خاص کارآفرینانه در پیشینهی کارآفرینانه، کانون کنترل، نیاز به موفقیت(توفیق)، ریسکپذیری، نظامهای ارزش شخصی و سن دیده میشود. دو مکتب فکری توسط کونیگام لیس چرون (1991) که متعلق به رویکرد ویژگیهاست شناسایی شدند: مکتب مرد بزرگ[1] و مکتب ویژگیهای روانشناسانه[2].
مکتب مرد بزرگ پیرامون برشهایی از داستان زندگی افراد الهامبخش نظیر هنری فورد ساخته شده است. کلیت این خط فکری این است که توانایی شهودی این افراد بزرگ شاخت فرصت و اتخاذ تصمیمهای مناسب است که بیانگر آن است که آنها دارای ویژگیهای خاصی هستند. مکتب مرد بزرگ، حالت افراصی مکتب ویژگیهای روانشناسانه است. با وجود توجه با این رویکرد در پژوهش، رویکرد ویژگیها به نظر میرسد که هنوز قادر به تسخیر پدیدهی کارآفرینی به اندازه کافی نیست. مهمتر اینکه، رویکرد ویژگیها، رویکرد یک بعدی باقی مانده است که تنها به فرد کارآفرین توجه دارد. به علاوه، بسیاری از پژوهشگران، تعاریف بسیار مهمی از کارآفرین در پژوهشهایشان داشتهاند و تنها تحقیقات اندکی، تعاریف مشابهی را ارایه کردهاند. این فقدان تعریف مشترک تهدیدی برای تجمیع دانش در این حوزهی پژوهشی است. در مجموع یافتههای پژوهش این رویکرد، نیمرخ روانشناسانه را ارائه کرده است که بیانگر مجموعهای از ویژگیهایت که کارآفرین باید به عنوان یک طبقه آن ویژگیها را داشته باشند. با وجود نواقص و ایرادات وارده به رویکرد ویژگیها، این دیدگاه، بسیار رایج است و اساس و پایهی مطالعات بعدی کارآفرینی قرار گرفته است(Maes,2004:3-4).
این رهیافت از نقطه نظر روششناسی به معنای تغییری بنیادین در مقایسه با رهیافت افتصادی است و اغلب در پژوهشهای تجربی دههی 70 و 80 رایج بود. این رویکرد به کارآفرین به عنوان «گوشت و خون[3]» فردی تمرکز دارد که کسب و کار را ایجاد میکند؛ این پزوهشها براساس آنچه که «کارآفرین[4]» مینامیم، استوار است. ریشههای این مفهوم در کتاب کالینز و مور(1964) قرار دارد. در واژهشناس لاکاتوش «هستهی سخت» نظریهی صفات روانی کارآفرین براساس مفروضات اساسی زیر تشکیل شده است:
نخست، کارآفرین کسی است که برای تأسیس یک شرکت جدید تصمیم میگیرد، دارای مشخصات روانی متفاوت از بقیهی افراد است و
دوم، کارآفرین موفق دارای مشخصات روانی متفاوت از کارآفرینان کمتر موفق هستند.
رویکرد ویزگیها بر پایهی این اصل استوار است که کارآفرینان با غیرکارآفرینان متفاوت هستند. براساس این فرضیات، پژوهشهای تجربی بر تعیین صفات روانی یا ویژگیهایی که تشخیص کارآفرینان را از غیرکارآفرینان متمایز میکند، تمرکز کردهاند. هدف نهایی این رویکرد شناسایی افراد با مشخصات کارآفرینانه یا کارآفرینان موفق است که قادر به تدوین سیاستهای کارآفرینی و ایجاد مشاغل جدید به منظور ارتقای کارآفرینی و ایجاد مشاغل جدید هستند(Veciana,2007:42).
نظریههای روانشناسی بر ویژگیهای روانشناسانهی افراد در جامعه تأکید دارد. تعدادی از روانشناسان اقدام به شناسایی یک ویژگی شخصیتی منحصر به فرد یا فهرست بلندی از ویژگیهای شخصیتی کردند. این دسته افراد معتقدند که این ویژگیها قادرند الگوهای رفتار کارآفرینانه را به طور موفق پیشبینی کنند. روانشناسان (مثل بیگلی و بویاد،[5] 1987؛ مک کله لند، 1961) نظریههایی را ارائه کردند که در آن کارآفرینی تابعی از ویژگیهای ثابتی است که بعضی افراد دارند. براساس این دیدگاه، داشتن ویژگیهای دائمی نیاز به موفقیت(مک کله لند،1961)، کفایت نفس(چن[6]، 1998)، کانون کنترل درونی و تحمل ابهام(بیگلی و بویاد،1987) سبب میشود که بعضی از افراد کارآفرین باشند(Shane,2000:212). پژوهشهای تجربی فراوانی نشان دادهاند که مهمترین صفات روانی و انگیزههای اصلی کارآفرینان عبارتند از :
- نیاز به استقلال؛
- نیاز برای موفقیت؛
- کانون کنترل داخلی؛
- تمایل به خطر کردن؛
- فرد ناراضی یا حاشیهای،
- شهود و
- تحمل ابهام(Veciana,2007:42).
بولتن و همکارانش(2000) عوامل شخصیتی را در چهار جزء دستهبندی کردند:
انگیزش و احساس: به نظر گولمن[7](1996) این ایده که انگیزش از سر قلب نسأت میگیرد، بیانگر ارتباط بین انگیزش و احساس است که توسط روانشناسان مطرح شده است. اثر مککلهلند (1967)، رابرتز[8](1991)، وای برو[9](1991) و بوتنر[10](1992)، به این حوزه مربوط است که بیشتر مؤلفههای موردنظر تیمونز(1994) در آن جای میگیرند.
بحث «متولد شدن یا ساخته شدن[11]» : درک این بحث که «آیا کارآفرینان متولد میشوند یا ساخته میشوند» برای درک بهتر پیچیدگی موضوع بسیار مهم است. روانشناسان معتقدند که ژنتیک جزیی از شخصیت را شکل میدهد و عوامل محیطی، باقیماندهی آن را شکل میدهند. برخلاف نتایج روانشناسان سایر کمک کنندگان به پیشینهی کارآفرینی به این نتیجه رسیدند که تنها عوامل محیطی کارآفرینان را میسازد. در واقع، اعتقاد بر این است که کارآفرینان «ساخته میشوند»، کارآفرین «متولد نمیشوند». دراکر (2001) اعتقاد دارد که دیدگاه غالب این است که کارآفرینی مشابه نوآوری، یک رشته با مجموعهای منحصر بفرد از قوانین است که میتواند یاد گرفته شود. بولتن و تامپسون (2000: 15) اعتقاد دارند که کارآفرینان « هم ساخته میشوند و هم متولد میشوند». آنها به این نتیجه رسیدند « در عین حال که این امر شاید صادق باشد که فنون کارآفرینی فراگرفته میشوند» یا یاد داده شوند، اعتقاد نداریم که آموزشدهندگان بتواننند افراد را به کارآفرین تبدیل کنند، پس بخش مهمی از فعالیتها (فرایندها) و فرد(کارآفرین) تحت تأثیر عوامل محیطی فرض میشوند.
ویژگیهای رفتاری : بولتون و تامپسون(2000) فهرستی از هشت ویژگی غالب را برای کارآفرینان ارائه کردند. این ویژگیها عبارتند از : عزم راسخ و پشتکار، نیاز به موفقیت، ابتکار و مسئولیتپذیری، گرایش به اهداف روشن، خلاقیت، صداقت و درستی و استقلال.
ویژگیهای شخصیتی : ویژگیهای شخصیتی از جمله مسائلی است که بسیار مورد توجه قرار گرفته است. میشل و همکاران (2005: 93) بیان کردند که «شکست پژوهشهای شخصیت محور کارآفرینان درگذشته، در ت
شخیص کمکهای منحصر به فرد به فرآیند کارآفرینانه و کارآفرینان به عنوان یک فرد، نوعی خلأ در پیشینهی کارآفرینی ایجاد کرده است». آنها نشان دادهاند که «سازهها و متغیرها و روابط پیشنهاد شده در دیدگاه شناختی در حالد شده در دیدگاه شناختی در حال توسعه است و مفاهیم و فنون پژوهشی ارائه کردهاند که برای تحلیل مشکلات مناسب است و نیازمند تبیین بهتر کمکهای کارآفرینی و خود انسان است (Mitchell, Lant, McDougall, Morse and Smi McDougall, Morse and Smith,2005 )
[1] Great Man
[2] Psychological Approach
[3] Felsh and Blood
[4] The empirical cocept of entrepreneur
[5] Begley and Boyad
[6] Chen
[7] Goleman
[8] Roberts
[9] Whybrow
[10] Buttner
[11] The born or made debate
[12] Horwitz
[13] Trait Approach
[14] Personality
[15] Behavioral Appr