مهندس سعدی

کارآفرینی بر محور اکوسیستم و اقتصاد دانش بنیان

مهندس سعدی

کارآفرینی بر محور اکوسیستم و اقتصاد دانش بنیان

مهندس سعدی

رشد و توسعه متوازن اقتصادی و اجتماعی کشور با کارآفرینی بر مبنای عامل اصلی سرمایه انسانی در اکوسیستم و ایجاد ارزش اقتصادی و اجتماعی برتر در فضای انگیزشی رقابتی کارآفرینانه و حمایت از تولید ملی دست یافتنی است. بی شک ثروت کل جامعه حاصل مجموع ثروت اقتصادی و ثروت اجتماعی است.


طبقه بندی موضوعی
اوقات شرعی

نظریه­ ی خصیصه­ ها (Trait Approach)

يكشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۵۹ ق.ظ

هرچند پیشینه­ی کارآفرینی و مدیریت کسب و کارهای کوچک در سال­های اخیر افزایش یافته، اما دانش موجود در این زمینه بسیار پراکنده است. بروکهاوس و هورویتز[12] (1986: 42)، بیان کردمد که «تعریف کلی کارآفرین وجود ندارد، یا اگر وجود دارد، ابزارهای روان­شناسی ما در درک آن­ها ناتوان است». به علت فقدان چارچوب و مجموعه­ای از تعاریف مورد قبول، مفاهیم به نسبت متناقضی در کارآفرینی به کار گرفاه می­شود ... «رویکرد ویژگی­ها در مقابل رویکرد رفتاری و رویکرد یک بعدی در مقابل چند بعدی با رویکرد ایستا در مقابل فرایند». رویکردهای مختلف می­توانند به این صورت خلاصه شوند: رویکرد ویژگی­ها[13] که بر شخصیت[14] کارآفرین تأکید دارد و رویکرد رفتاری[15]که بر فعالیت­های کارآفرینان تأکید دارد. نظریه­های زیر به طور صریح ظهور و عرضه­ی کارآفرینان را روشن می­کند. به علاوه این رویکردها نشان می­دهند که ویژگی­های روان­شناسی بر عرضه­ی کارآفرینی در جامعه اثر می­گذارد.

نظریه­ ی خصیصه­ ها

رویکرد خصیصه ­ها یا ویژگی­های شخصی بر شخص کارآفرین متمرکز است. پرسش پژوهش در این رویکرد این است: چرا بعضی از افراد، شرکتی را راه­اندازی می­کنند، اما در همان شرایط دیگران نمی­توانند چنین کاری را انجام دهند؟(گارتنر، 1989).

به هر حای بسیاری از پژوهشگران معادل چرا با با چه کسی پاسخ می­دادند: این که چرا یک کسب و کار را راه­اندازی کرده­است، به این دلیل است که کارآفرین دارای ویژگی­ها و خصایص درونی خاصی است. این رویکرد به عنوان رویکرد ویژگی­ها شناخته شده است. در این رویکرد، پژوهشگران تلاض کرده­اند که ویژگی­های افراد را به منظور تفکیک کارآفرینان از غیرکارآفرینان شناسایی کنند. ویژگی­های کارآفرینان به عنوان کلیدی برای تشریح پدیده­ی کارآفرینی نگاه می­شود.

سطح تحلیل اولیه فرد است. ویژگی­های خاص کارآفرینانه در پیشینه­ی کارآفرینانه، کانون کنترل، نیاز به موفقیت(توفیق)، ریسک­پذیری، نظام­های ارزش شخصی و سن دیده می­شود. دو مکتب فکری توسط کونیگام لیس چرون (1991) که متعلق به رویکرد ویژگی­هاست شناسایی شدند: مکتب مرد بزرگ[1] و مکتب ویژگی­های روان­شناسانه[2].

 مکتب مرد بزرگ پیرامون برش­هایی از داستان زندگی افراد الهام­بخش نظیر هنری فورد ساخته شده است. کلیت این خط فکری این است که توانایی شهودی این افراد بزرگ شاخت فرصت و اتخاذ تصمیم­های مناسب است که بیانگر آن است که آنها دارای ویژگی­های خاصی هستند. مکتب مرد بزرگ، حالت افراصی مکتب ویژگی­های روان­شناسانه است. با وجود توجه با این رویکرد در پژوهش، رویکرد ویژگی­ها به نظر می­رسد که هنوز قادر به تسخیر پدیده­ی کارآفرینی به اندازه کافی نیست. مهم­تر این­که، رویکرد ویژگی­ها، رویکرد یک بعدی باقی مانده است که تنها به فرد کارآفرین توجه دارد. به علاوه، بسیاری از پژوهشگران، تعاریف بسیار مهمی از کارآفرین در پژوهش­هایشان داشته­اند و تنها تحقیقات اندکی، تعاریف مشابهی را ارایه کرده­اند. این فقدان تعریف مشترک تهدیدی برای تجمیع دانش در این حوزه­ی پژوهشی است. در مجموع یافته­های پژوهش این رویکرد، نیم­رخ روان­شناسانه را ارائه کرده است که بیانگر مجموعه­ای از ویژگی­هایت که کارآفرین باید به عنوان یک طبقه آن ویژگی­ها را داشته باشند. با وجود نواقص و ایرادات وارده به رویکرد ویژگی­ها، این دیدگاه، بسیار رایج است و اساس و پایه­ی مطالعات بعدی کارآفرینی قرار گرفته است(Maes,2004:3-4).

این رهیافت از نقطه نظر روش­شناسی به معنای تغییری بنیادین در مقایسه با رهیافت افتصادی است و اغلب در پژوهش­های تجربی دهه­ی 70 و 80 رایج بود. این رویکرد به کارآفرین به عنوان «گوشت و خون[3]» فردی تمرکز دارد که کسب و کار را ایجاد می­کند؛ این پزوهش­ها براساس آنچه که «کارآفرین[4]» می­نامیم، استوار است. ریشه­های این مفهوم در کتاب کالینز و مور(1964) قرار دارد. در واژه­شناس لاکاتوش «هسته­ی سخت» نظریه­ی صفات روانی کارآفرین براساس مفروضات اساسی زیر تشکیل شده است:

نخست، کارآفرین کسی است که برای تأسیس یک شرکت جدید تصمیم می­گیرد، دارای مشخصات روانی متفاوت از بقیه­ی افراد است و

دوم، کارآفرین موفق دارای مشخصات روانی متفاوت از کارآفرینان کمتر موفق هستند.

رویکرد ویزگی­ها بر پایه­ی این اصل استوار است که کارآفرینان با غیرکارآفرینان متفاوت هستند. براساس این فرضیات، پژوهش­های تجربی بر تعیین صفات روانی یا ویژگی­هایی که تشخیص کارآفرینان را از غیرکارآفرینان متمایز می­کند، تمرکز کرده­اند. هدف نهایی این رویکرد شناسایی افراد با مشخصات کارآفرینانه یا کارآفرینان موفق است که قادر به تدوین سیاست­های کارآفرینی و ایجاد مشاغل جدید به منظور ارتقای کارآفرینی و ایجاد مشاغل جدید هستند(Veciana,2007:42).

نظریه­های روان­شناسی بر ویژگی­های روان­شناسانه­ی افراد در جامعه تأکید دارد. تعدادی از روانشناسان اقدام به شناسایی یک ویژگی شخصیتی منحصر به فرد یا فهرست بلندی از ویژگی­های شخصیتی کردند. این دسته افراد معتقدند که این ویژگی­ها قادرند الگوهای رفتار کارآفرینانه را به طور موفق پیش­بینی کنند. روانشناسان (مثل بیگلی و بویاد،[5] 1987؛ مک کله لند، 1961) نظریه­هایی را ارائه کردند که در آن کارآفرینی تابعی از ویژگی­های ثابتی است که بعضی افراد دارند. براساس این دیدگاه، داشتن ویژگی­های دائمی نیاز به موفقیت(مک کله لند،1961)، کفایت نفس(چن[6]، 1998)، کانون کنترل درونی و تحمل ابهام(بیگلی و بویاد،1987) سبب می­شود که بعضی از افراد کارآفرین باشند(Shane,2000:212). پژوهش­های تجربی فراوانی نشان داده­اند که مهم­ترین صفات روانی و انگیزه­های اصلی کارآفرینان عبارتند از :

  • نیاز به استقلال؛
  • نیاز برای موفقیت؛
  • کانون کنترل داخلی؛
  • تمایل به خطر کردن؛
  • فرد ناراضی یا حاشیه­ای،
  • شهود و
  • تحمل ابهام(Veciana,2007:42).

بولتن و همکارانش(2000) عوامل شخصیتی را در چهار جزء دسته­بندی کردند:

انگیزش و احساس: به نظر گولمن[7](1996) این ایده که انگیزش از سر قلب نسأت می­گیرد، بیانگر ارتباط بین انگیزش و احساس است که توسط روانشناسان مطرح شده است. اثر مک­کله­لند (1967)، رابرتز[8](1991)، وای برو[9](1991) و بوتنر[10](1992)، به این حوزه مربوط است که بیشتر مؤلفه­های موردنظر تیمونز(1994) در آن جای می­گیرند.

 بحث «متولد شدن یا ساخته شدن[11]» : درک این بحث که «آیا کارآفرینان متولد می­شوند یا ساخته می­شوند» برای درک بهتر پیچیدگی موضوع بسیار مهم است. روانشناسان معتقدند که ژنتیک جزیی از شخصیت را شکل می­دهد و عوامل محیطی، باقیمانده­ی آن را شکل می­دهند. برخلاف نتایج روانشناسان سایر کمک کنندگان به پیشینه­ی کارآفرینی به این نتیجه رسیدند که تنها عوامل محیطی کارآفرینان را می­سازد. در واقع، اعتقاد بر این است که کارآفرینان «ساخته می­شوند»، کارآفرین «متولد نمی­شوند». دراکر (2001) اعتقاد دارد که دیدگاه غالب این است که کارآفرینی مشابه نوآوری، یک رشته با مجموعه­ای منحصر بفرد از قوانین است که می­تواند یاد گرفته شود. بولتن و تامپسون (2000: 15) اعتقاد دارند که کارآفرینان « هم ساخته می­شوند و هم متولد می­شوند». آنها به این نتیجه رسیدند « در عین حال که این امر شاید صادق باشد که فنون کارآفرینی فراگرفته می­شوند» یا یاد داده شوند، اعتقاد نداریم که آموزش­دهندگان بتواننند افراد را به کارآفرین تبدیل کنند، پس بخش مهمی از فعالیت­ها (فرایندها) و فرد(کارآفرین) تحت تأثیر عوامل محیطی فرض می­شوند.

ویژگی­های رفتاری : بولتون و تامپسون(2000) فهرستی از هشت ویژگی غالب را برای کارآفرینان ارائه کردند. این ویژگی­ها عبارتند از : عزم راسخ و پشتکار، نیاز به موفقیت، ابتکار و مسئولیت­پذیری، گرایش به اهداف روشن، خلاقیت، صداقت و درستی و استقلال.

ویژگی­های شخصیتی : ویژگی­های شخصیتی از جمله مسائلی است که بسیار مورد توجه قرار گرفته است. میشل و همکاران (2005: 93) بیان کردند که «شکست پژوهش­های شخصیت محور کارآفرینان درگذشته، در ت

شخیص کمک­های منحصر به فرد به فرآیند کارآفرینانه و کارآفرینان به عنوان یک فرد، نوعی خلأ در پیشینه­ی کارآفرینی ایجاد کرده است». آنها نشان داده­اند که «سازه­ها و متغیرها و روابط پیشنهاد شده در دیدگاه شناختی در حالد شده در دیدگاه شناختی در حال توسعه است و مفاهیم و فنون پژوهشی ارائه کرده­اند که برای تحلیل مشکلات مناسب است و نیازمند تبیین بهتر کمک­های کارآفرینی و خود انسان است (Mitchell, Lant, McDougall, Morse and Smi McDougall, Morse and Smith,2005 )

 


[1] Great Man

[2] Psychological Approach

[3] Felsh and Blood

[4] The empirical cocept of entrepreneur

[5] Begley and Boyad

[6] Chen

[7]  Goleman

[8] Roberts

[9] Whybrow

[10] Buttner

[11] The born or made debate

[12] Horwitz

[13] Trait Approach

[14] Personality

[15] Behavioral Appr