کارآفرینی از دیدگاه اندیشمندان علوم رفتاری
مهمترین تعاریف کارآفرینی از دیدگاه اندیشمندان علوم رفتاری
1) هوشلیتز(1951)
وی معتقد است: اگر نظریه پردازان مکتب سرمایه داری با یکدیگر اختلاف زیادی داشته باشند، در یک مسئله با یکدیگر توافق دارند و آن مسأله این است که همراه با رشد تولیدات در جامعه سرمایه داری ،یک دسته از افراد جدید که آنها را «بورژواها» کارآفرینان یا کاسبکاران می نامند، ظهور می کنند و عملکرد کارآفرینان، عدم قطعیت را به دنبال دارد.
2) رابرت لمب(1952)
وی معتقد به نقش کارآفرین به عنوان تصمیم گیرنده است. لمب معتقد بود که «کارآفرینی » یک نوع تصمیم گیری اجتماعی است که توسط نوآوران اقتصادی انجام می شود و نقش عمده کارآفرینی را اجرای فرآیند گسترده ایجاد جوامع محلی، ملی و بین المللی و یا دگرگون ساختن نمادهای اجتماعی و اقتصادی می دانست.
3) هربرتون ایوانز(1957)
وی معتقد بود که کارآفرین وظیفه تعیین نوع کسب و کار مورد نظر را بر عهده داشته و یا آن را می پذیرد. همچنین تصمیم گیری در خصوص ماهیت کالا و خدمات ، اندازه مؤسسه و مشتری های مورد نظر نیز بر عهده کارآفرین است. پس از این مرحله مسئولیت بر عهده مدیریت است.
4) ردلیچ(1958)
به نظر ردلیچ کارآفرین در حالی که مدیر، سرپرست و هماهنگ کننده فعالیت های تولیدی است ، برنامه ریز، نوآور و تصمیم گیرنده نهایی در یک شرکت تولیدی نیز می باشد. در واقع او، تأمین کننده وجود و دیگر منابع در شرکت می باشد.
5) مک کللند(1961)
او معتقد بود که مدیر نوآوری که مسئولیت تصمیم گیری را بر عهده دارد، به اندازه مدیر یک شرکت، کارآفرین است. وی معتقد بود که فرد کارآفرین کسی است که یک شرکت (یا واحد اقتصادی) را سازماندهی می کند و ظرفیت تولیدی آن را افزایش می دهد. وی همچنین ویژگی های کارآفرین را داشتن نیاز به توفیق بالا و مخاطره پذیری معرفی نمود.
6) ژوزف مک گوایر(1962)
وی نقش کارآفرینی در جوامع مختلف را با توجه به تنوع فرهنگی متفاوت می داند و به نظر وی منابع طبیعی و سرمایه نقدی ممکن است یکسان باشد. اما آنچه را که باید در درک تفاوت رفتار مورد توجه قرار داد عواملی است همچون:
-عقا ید اجتماعی
- هنجارها
- پاداش رفتارها
- آرمانهای فردی و ملی
-مکاتب دینی
- تعلیم و تربیت
7) پنروز(1968)
از دید پنروز جنبه اصلی کارآفرینی همانند شناسایی و بهره برداری از فکرهای فرصت طلبانه برای گسترش شرکت های کوچک تر است.
8)شالن برگر(1968)
وی کارآفرینان را مترادف با صفاتی همچون جسور، مخاطره جو، مخاطره پذیر و مجری می داند و واژه هایی مانند سازگاری ،محافظه کاری و روزمرگی را متضاد کارآفرینی می داند.
9) هاری(1979)
هاری فعالیت کارآفرینی را به دو دسته تقسیم می کند: وظیفه اول، وظیفه اجرایی است. وظیفه دوم رابط بودن است.کارآفرین باید سعی نماید تا حامل پیام دوستی اعتماد، صداقت به مشتریان بوده و موجب تداوم روابط و همچنین موفقیت شود.
10)کارلند ودیگران (1984)
از نظر او کارآفرین فردی است که شرکتی را به منظور سود و رشد، تأسیس و مدیریت می نماید و از آن برای پیشبرد اهداف شخصی استفاده می کند. ویژگی اصلی او رفتار نوآورانه است و از تجربیات مدیریت استراتژیک در فعالیت خود استفاده می کند.
11) چل وهاورث (1988)
این دو در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که کارآفرینان افرادی هستند که قابلیت مشاهده و ارزیابی فرصتهای تجاری ،گردآوری منابع مورد نیاز و دستیابی به مزایای حاصل از آنها را داشته و می توانند اقدامات صحیحی را برای رسیدن به موفقیت انجام دهند.
12) هوارد آلدریچ وکاترین زیمر(1986)
از نظر آنها کارآفرینی یک فرآیند است و نمی توان آن را در یک مقطع خاص بررسی نمود. بنابراین ارتباط و روابط بین اجرای اصلی این فرآیند را باید بهتر شناخت.کارآفرینان باید بین منابع و ساختار فرصت، ارتباط ایجاد نمایند، آنها همچنین گاهی اوقات تحت تأثیر روابط با بنگاههای اجتماعی که آنها را برمی انگیزد قرار می گیرند.
13)واندروف و براش(1989)
آنها هنگام بررسی 25 تعریف از کارآفرینی خاطرنشان ساختند که کارآفرینی به عنوان یک فعالیت تجاری، مشتعل بر اشتراک رفتارهای زیر است:
- ایجاد
- مدیریت عمومی
- مخاطره پذیری
- نیت عملکرد