مهندس سعدی

کارآفرینی بر محور اکوسیستم و اقتصاد دانش بنیان

مهندس سعدی

کارآفرینی بر محور اکوسیستم و اقتصاد دانش بنیان

مهندس سعدی

رشد و توسعه متوازن اقتصادی و اجتماعی کشور با کارآفرینی بر مبنای عامل اصلی سرمایه انسانی در اکوسیستم و ایجاد ارزش اقتصادی و اجتماعی برتر در فضای انگیزشی رقابتی کارآفرینانه و حمایت از تولید ملی دست یافتنی است. بی شک ثروت کل جامعه حاصل مجموع ثروت اقتصادی و ثروت اجتماعی است.


طبقه بندی موضوعی
اوقات شرعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تعریف» ثبت شده است

۲۵آذر

تشدید صحنه رقابت جهانی در محیطی که بصورت دائم در حال تغییر است ضرورت واکنش های مناسب سازمان ها وشرکتهای تولیدی ـ صنعتی را دو چندان کرده و بر انعطاف پذیری آنها با محیط نامطمئن خارجی پای می فشارد و سازمانهای امروزی در عرصه ملی و جهانی به منظور کسب جایگاهی مناسب و حفظ آن نیازمند بهره گیری از الگوی مناسب همچون مدیریت زنجیره تامین در راستای تحقق مزیت رقابتی و انتظارات مشتریان هستند. مشتریان در سازمانهای امروزی در تولید کالا و ارائه خدمت، رویه های انجام امور و فرایند ها، توسعه دانش و توان رقابتی همراه و همگام اعضای سازمان می باشد. مدیریت موثر زنجیره تامین از عوامل اصلی بقا می باشد ضمن آنکه استفاده از فناوری اطلاعات در فعالیتهای زنجیره تامین پتانسیل ایجاد ارزش را در زنجیره افزایش داده است. به طور کلی مدیریت زنجیره تامین بر افزایش انطباق پذیری و انعطاف پذیری شرکتها تاکید دارد و دارای قابلیت واکنش و پاسخ سریع و اثر بخش به تغییرات بازار است.

تحولات مدیریت زنجیره تامین

در دو دهه 60 و70 میلادی، سازمانها برای افزایش توان رقابتی خود تلاش می کردند تا با استاندارد سازی و بهبود فرایند های داخلی خود محصولی با کیفیت بهتر و هزینه کمتر تولید کنند. در آن زمان تفکر غالب این بود که مهندسی و طراحی قوی و نیز عملیات تولید منسجم و هماهنگ پیش نیاز دستیابی به خواسته های بازار و در نتیجه کسب سهم بازار بیشتری است. به همین دلیل سازمانها تلاش خود را بر افزایش کارایی معطوف می کردند. در دهه 80 میلادی با افزایش تنوع در الگوهای مورد انتظار مشتریان، سازمانها به طور فزاینده ای به افزایش انعطاف پذیری در خطوط تولید و توسعه محصولات جدید برای ارضای نیاز های مشتریان علاقمند شدند. در دهه 90 میلادی به همراه بهبود در فرایند های تولید و بکار گیری الگوهای مهندسی مجدد، مدیران بسیاری از صنایع دریافتند که برای ادامه حضور در بازار تنها بهبود فرایند های داخلی و انعطاف پذیری در توانایی های شرکت کافی نیست بلکه تامین کنندگان قطعات و مواد نیز باید موادی با بهترین کیفیت و کمترین هزینه تولید کنند. توزیع کنندگان محصولات نیز باید ارتباط نزدیکی با سیاست های توسعه بازار تولید کننده داشته باشند. با چنین نگرشی، رویکردهای زنجیره تامین و مدیریت آن پا به عرصه وجود نهاد. از طرف دیگر با توسعه سریع فناوری اطلاعات در سالهای اخیر و کاربرد وسیع آن در مدیریت زنجیره تامین، بسیاری از فعالیتهای اساسی مدیریت زنجیره با روشهای جدید در حال انجام است.

تعریف مدیریت زنجیره تامین

مجموعه ای از روشهای مورد استفاده برای یکپارچگی موثر و کارای تامین کنندگان، تولید کنندگان، انبارها  و فروشندگان به گونه ای که بمنظور حداقل کردن هزینه های سیستم و تحقق نیاز های خدمات، کالاها به تعداد صحیح در مکان مناسب و در زمان مناسب تولید و توزیع گردند.

مدیریت زنجیره تامین هماهنگی در تولید، موجودی، مکان یابی و حمل و نقل بین شرکت کنندگان در یک زنجیره تامین است برای دستیابی به بهترین ترکیب پاسخ گویی و کارایی برای موفقیت در بازار.

اهداف مدیریت زنجیره تامین

کاهش هزینه یا کاهش موجودی ها، افزایش مسئولیت پذیری در برابر مشتریان، بهبود ارتباط زنجیره تامین، کاهش زمان چرخه تولید و بهبود هماهنگی.

سه عامل اصلی که باعث شدند تا مدیران موضوع مدیریت زنجیره تامین را بصورت جدی دنبال کنندعبارتند از:

  1. انقلاب اطلاعات
  2. تقاضای مشتریان در جهت خرید محصولات وخدمات با کیفیت با هزینه کمتر تحویل مناسب تر تکنولوژی مدرن تر وطول عمر بیشتر که در نهایت به افزایش رقابت دربین تولید کنندگان وسازندگان منجر شد
  3. ضرورت ایجاد ساختاری جدید در روابط بین سازمانی
۲۴دی

مهمترین تعاریف کارآفرینی از دیدگاه اندیشمندان علوم رفتاری

1)  هوشلیتز(1951)

وی معتقد است: اگر نظریه پردازان مکتب سرمایه داری با یکدیگر اختلاف زیادی داشته باشند، در یک مسئله با یکدیگر توافق دارند و آن مسأله این است که همراه با رشد تولیدات در جامعه سرمایه داری ،یک دسته از افراد جدید که آنها را «بورژواها» کارآفرینان یا کاسبکاران می نامند، ظهور می کنند و عملکرد کارآفرینان، عدم قطعیت را به دنبال دارد.

2) رابرت لمب(1952)

وی معتقد به نقش کارآفرین به عنوان تصمیم گیرنده است. لمب معتقد بود که «کارآفرینی » یک نوع تصمیم گیری اجتماعی است که توسط نوآوران اقتصادی انجام می شود و نقش عمده کارآفرینی را اجرای فرآیند گسترده ایجاد جوامع محلی، ملی و بین المللی و یا دگرگون ساختن نمادهای اجتماعی و اقتصادی می دانست.

3) هربرتون ایوانز(1957)

وی معتقد بود که کارآفرین وظیفه تعیین نوع کسب و کار مورد نظر را بر عهده داشته و یا آن را می پذیرد. همچنین تصمیم گیری در خصوص ماهیت کالا و خدمات ، اندازه مؤسسه و مشتری های مورد نظر نیز بر عهده کارآفرین است. پس از این مرحله مسئولیت بر عهده مدیریت است.

   4) ردلیچ(1958)

به نظر ردلیچ کارآفرین در حالی که مدیر، سرپرست و هماهنگ کننده فعالیت های تولیدی است ، برنامه ریز، نوآور و تصمیم گیرنده نهایی در یک شرکت تولیدی نیز می باشد. در واقع او، تأمین کننده وجود و دیگر منابع در شرکت می باشد.

5)  مک کللند(1961)

او معتقد بود که مدیر نوآوری که مسئولیت تصمیم گیری را بر عهده دارد، به اندازه مدیر یک شرکت، کارآفرین است. وی معتقد بود که فرد کارآفرین کسی است که یک شرکت (یا واحد اقتصادی) را سازماندهی می کند و ظرفیت تولیدی آن را افزایش می دهد. وی همچنین ویژگی های کارآفرین را داشتن نیاز به توفیق بالا و مخاطره پذیری معرفی نمود.

6)     ژوزف مک گوایر(1962)

وی نقش کارآفرینی در جوامع مختلف را با توجه به تنوع فرهنگی متفاوت می داند و به نظر وی منابع طبیعی و سرمایه نقدی ممکن است یکسان باشد. اما آنچه را که باید در درک تفاوت رفتار مورد توجه قرار داد عواملی است همچون:

-عقا ید اجتماعی

- هنجارها

- پاداش رفتارها

- آرمانهای فردی و ملی

-مکاتب دینی

- تعلیم و تربیت

  7) پنروز(1968)

از دید پنروز جنبه اصلی کارآفرینی همانند شناسایی و بهره برداری از فکرهای فرصت طلبانه برای گسترش شرکت های کوچک تر است.

  8)شالن برگر(1968)

وی کارآفرینان را مترادف با صفاتی همچون جسور، مخاطره جو، مخاطره پذیر و مجری می داند و واژه هایی مانند سازگاری ،محافظه کاری و روزمرگی را متضاد کارآفرینی می داند.

9) هاری(1979)

هاری فعالیت کارآفرینی را به دو دسته تقسیم می کند: وظیفه اول، وظیفه اجرایی است. وظیفه دوم رابط بودن است.کارآفرین باید سعی نماید تا حامل پیام دوستی اعتماد، صداقت به مشتریان بوده و موجب تداوم روابط و همچنین موفقیت شود.

10)کارلند ودیگران (1984)

از نظر او کارآفرین فردی است که شرکتی را به منظور سود و رشد، تأسیس و مدیریت می نماید و از آن برای پیشبرد اهداف شخصی استفاده می کند. ویژگی اصلی او رفتار نوآورانه است و از تجربیات مدیریت استراتژیک در فعالیت خود استفاده می کند.

11) چل وهاورث (1988)

این دو در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که کارآفرینان افرادی هستند که قابلیت مشاهده و ارزیابی فرصتهای تجاری ،گردآوری منابع مورد نیاز و دستیابی به مزایای حاصل از آنها را داشته و می توانند اقدامات صحیحی را برای رسیدن به موفقیت انجام دهند.

12)  هوارد آلدریچ وکاترین زیمر(1986)

از نظر آنها کارآفرینی یک فرآیند است و نمی توان آن را در یک مقطع خاص بررسی نمود. بنابراین ارتباط و روابط بین اجرای اصلی این فرآیند را باید بهتر شناخت.کارآفرینان باید بین منابع و ساختار فرصت، ارتباط ایجاد نمایند، آنها همچنین گاهی اوقات تحت تأثیر روابط با بنگاههای اجتماعی که آنها را برمی انگیزد قرار می گیرند.

13)واندروف و براش(1989)

آنها هنگام بررسی 25 تعریف از کارآفرینی خاطرنشان ساختند که کارآفرینی به عنوان یک فعالیت تجاری، مشتعل بر اشتراک رفتارهای زیر است:

-         ایجاد

-         مدیریت عمومی

-          مخاطره پذیری

-         نیت عملکرد

۲۴دی

کارآفرینی نقش مهمی در رشد و شکوفایی اقتصادی و ایجاد اشتغال داشته و در نتیجه بسیاری از دولت ها به دنبال ارتقای کارآفرینی هستند(Chung,2004,pp1). هرچند اتفاق نظر و اجماع بین صاحب نظران در باره ی تعریف کارآفرینی وجود ندارد (Singh,Lumpkin & Hills,1997اما با بررسی همه ی تعاریف مطرح شده در مورد کارآفرینی، می توان دو نوع جریان را در این تعاریف شناسایی کرد: یکی تعریف عام و دیگری تعریف خاص از کارآفرینی. جریان حاکم بر تعریف عام، ایجاد و تاسیس کسب و کار است. با توجه به همه ی جنبه های تعریف های حاکم بر جریان ایجاد کسب و کار، تعریف عام کارآفرینی عبارت است از ایجاد کسب و کارهای جدید که با خطرپذیری و عدم قطعیت همراه است. اما تامل در برخی از تعریف های کارآفرینی جریان دیگری را نشان می دهد که متمرکز بر جریان کشف و پی گیری فرصت بوده و از آن به تعریف خاص کارآفرینی تعبیر می شود(کرد نایج و همکاران ،1386، ص29-34). از نظر بسیاری از محققان، از جمله: (Venkatarman,2000;Shane &Dellabarca,2002) تشخیص[1] و بهره برداری[2] از فرصت ها تعریف اصلی کارآفرینی بوده و مطالعه ها نشان می دهد که بسیاری از تعاریف جدید کارآفرینی به طور قابل ملاحظه ای بر تشخیص فرصت به عنوان مهم ترین گام در فرآیند کارآفرینی تمرکز کرده اند(Singh,Lumpkin & Hills,1997). تشخیص فرصت به عنوان یکی از مهم ترین توانایی های کارآفرینان موفق  (Ardrichvili, et.al, 2003, pp.105 موضوع اصلی تحقیق های کارآفرینی(Shepherd & Detienne,2005,pp.91) و عامل ایجاد ثروت های فردی و اجتماعی (Venkatarman,1997) محسوب می شود.