شرکتها و بنگاههای کوچک منابع مالی برای اجرای طرحها و پروژههای پرریسک خود را در اختیار ندارند. ریسک بالای اجرای طرحهای جدید، نسبت هزینههای اجرای طرحهای مذکور به کل سرمایه اولیه یک شرکت کوچک و احتمال عدم توانایی آن در پاسخگویی به نیاز بازار در آینده، موقعیت یک شرکت نوپا را بسیار متزلزل خواهد کرد.
سرمایه خطرپذیر، سرمایهای است که به همراه کمکهای مدیریتی در اختیار شرکتهای نوپا و در حال رشد قرار میگیرد. این روش یکی از روشهای مطلوب حمایت از کارآفرینان، مخترعان و صاحبان ایده است که ضمن حفظ مالکیت فکری طرح، صاحب طرح نیز در موفقیت و یا شکست آن شریک میشود.
نهادهای مالی که بهطور تخصصی در تامین مالی پروژهها و طرحهای با ریسک بالا فعالیت میکند، شرکت و یا صندوق های سرمایهگذاری خطرپذیر نامیده میشوند. سرمایهگذاران خطرپذیر نوعی واسطه مالی هستند که با استفاده از تخصص خود به تامین مالی و پشتیبانی آن دسته از شرکتها و بنگاههایی مبادرت میورزد که در حالت عادی قادر به تامین تمام یا بخشی از سرمایه مورد نیاز خود نیستند.
افراد ثروتمند، متفاوت از ما فکر و عمل میکنند. آنها با همین "روحیهی ثروتمندی" متولد نشدهاند، بلکه ابتدا روش این کار را یاد گرفته و سپس تصمیم میگیرند اینگونه فکر کرده و عمل نمایند. ایکر که یک میلیونر خودساخته است در کتاب پرفروش خود با عنوان "اسرار ذهن میلیونر"، خواستهها و نحوه اندیشیدن و تفکر خاص روزانهی ثروتمندترین افراد را شناسایی کرده است، خواستههایی که بسیاری از ما قادر نیستیم آنها را انجام دهیم.
افراد ثروتمند بر این باور هستند که خودشان زندگیشان را ایجاد کردهاند، در حالی که افراد عادی فکر میکنند زندگیشان به طور شانسی پیش میرود. شما باید زندگی مالی خود را کنترل کنید. باید باور داشته باشید که کسی هستید که موفقیت خودتان را خلق میکنید، حد وسط زندگیتان را تعیین میکنید، و به خاطر پول و موفقیت تلاش و مبارزه مینمایید. شما آگاهانه یا ناآگاهانه، هنوز هم خودتان هستید.
شاید در سالهای اولیه راهاندازی اینگونه اپها مدلهای درآمدزایی آنها بسیار ابتدایی و در حد تبلیغات بوده باشند ولی در سالهای اخیر این مدلها بسیار پیچیدهتر شدهاند و هر سال مدلهای هوشمندانهتری برای درآمدزایی اینگونه اپها ابداع میشوند.
وایبر، تلگرام و واتس اپ برای ادامه حیات خود نیاز به مدل درآمدی دارد تا بتواند هزینههای خود را تامین کند و خدمات بهتری را به مشتریان ارائه دهد. سال گذشته فیسبوک، واتس اپ را با قیمت ۱۹ میلیارد دلار خریداری کرد و نکته جالب درباره این اپلیکیشن این است که این شرکت در حال حاضر ۵۵ کارمند بیشتر ندارد.
مارک زوکربرگ برای خرید واتس اپ که در آن زمان ۴۵۰ میلیون کاربر داشت، ۱۹ میلیارد دلار به صورت نقدی و سهام پرداخت کرد، یعنی به ازای هر کاربر ۴۲ دلار هزینه کرد. این در حالی است که هفته قبل از خرید واتس اپ توسط فیسبوک، شرکت راکوتن اپ وایبر را با ۲۸۰ میلیون کاربر به قیمت ۹۰۰ میلیون دلار خریداری کرد. با محاسبه سادهای میتوان دریافت که راکوتن به ازای هر کاربر وایبر ۲۱/ ۳ دلار هزینه کرده است. اما چطور ممکن است اپلیکیشنی مانند واتس اپ با این تعداد کارمند محدود ۱۹ میلیارد دلار قیمت داشته باشد؟
واقعیت این است که شیوه ارزش گذاری نسبت به گذشته بسیار تغییر کرده است. شرکتها دیگر بر اساس داراییهای فیزیکی ارزشگذاری نمیشوند، چه بسا ممکن است یک محصول سالها تجاریسازی نشود و سرمایهگذاران آن سالها برای بازگشت سرمایه و سود خود صبر کنند. به همین دلیل است که بسیاری از اپلیکیشنهای پیامرسان از این رویه پیروی میکنند.
موضوع اساسی در هر کسب و کار مبتنی بر اینترنت جذب کاربر است و بعد از جذب کاربر، کسبوکارها راههای متعددی را برای درآمدزایی پیدا میکنند و هر روز مدلهای درآمدی جدید و هوشمندی برای اینگونه کسبوکارها ابداع میشوند. حتی کشورهای استفادهکننده از اپلیکیشنهای پیامرسان نیز در درآمدزایی و در نتیجه در ارزشگذاریها بسیار اهمیت دارند. ریشه این امر نیز در مدلهای درآمدی اینگونه اپلیکیشنها نهفته است. زیرا به هر ترتیب باید جامعه هدف امکان خرید یا پشتیبانی سرویسها و محصولات اپلیکیشن مورد نظر را داشته باشد.حتی میزان شناخت و نزدیکی سرمایهگذاران و خریداران با جامعه هدف نیز نقش موثر و مهمی در ارزشگذاری این گونه شرکتها بازی میکند. اما چه روشهایی برای تجاریسازی و درآمد آفرینی برای اینگونه اپلیکیشنها وجود دارد؟