این جمله افسانهای در اقتصاد که بشر موجودی منطقی است، در حال نقض شدن است.
حوزه در حال رشد اقتصاد رفتاری، آنچه را که ما در مورد روانشناسی تصمیمگیری بشر میدانیم، با همه نقصها و جهتگیریهایش دربرمیگیرد و از آن برای ایجاد مدلهای جدید فعالیت اقتصادی استفاده میکند.
اما افسوس که مدیریت کسبوکار روش دیگری را در پیش گرفته است. مدیریت کسبوکار، هنوز به شدت تحتتاثیر کتاب فردریک وینسلو تیلر در سال 1911 با عنوان «اصول علمی مدیریت» است که قصد داشت تحلیل تجربی را بهکار بگیرد، اما در این کار از عقیده گمراهکنندهای که میگوید مدیران فعالانی منطقی هستند، پیروی کرده است.
هر فردی که کمترین زمان را در کسبوکار صرف کرده باشد میداند که این فرضیه غلط است. تصمیمها معمولا بر اساس احساسات و غرضورزی اتخاذ میشوند و تحتتاثیر کلیه شیوههای جهتگیری شناختی هستند.
البته این به این معنی نیست که مدیران با دلیل و مدرک تصمیمگیری نمیکنند. باید گفت امروزه حجم انبوهی از اطلاعات، کسبوکارها را احاطه کرده است؛ اما این اطلاعات به ندرت به صورت قاعدهمند، بدون غرضورزی و به شیوهای که راهنمایی خالصی به استراتژی کسبوکار ارائه کنند، تجزیه و تحلیل میشوند.
این باعث میشود تصمیمگیری در حوزه کسبوکار نامعتبر و بیفایده باشد و به همین دلیل است که نیگل راینر، معاون پژوهشی موسسه گارتنر میگوید که این حوزه تشنه اتوماسیون است.
لورن مایکلز، برنامه تلویزیونی «شنبه شب زنده» را در سال 1975 راهاندازی کرد و تقریبا در نزدیک به 4 دهه کار آنها جزو یکی از موفقترین برنامههای تلویزیونی بوده است. در زیر مصاحبه لورن مایکلز با آلیسون برد را خواهید خواند:
چگونه به عنوان یک مدیر به تیم خود انگیزه میدهید؟
مایکلز: اگر افراد متوجه تعهد شما شوند، بدانند که معیار چیست، شما به چه چیزی باور داشته و چه انتظاراتی دارید، واکنش مثبت نشان خواهند داد. اگر بتوانید کاری کنید که آنها به اندازه شما به مسائل اهمیت دهند، دیگر نیازی به ایراد سخنرانیهای انگیزهبخش نیست.
رمز خلاقیت شما در مدیریت ضربالاجل تعیین شده در برنامههایتان چیست؟
این برنامه باید با ضربالاجل یک هفتهای به طور مرتب روی آنتن برود، به همین دلیل فشار زیادی در کار وجود دارد و در عین حال به خلاقیتهای زیادی در این برنامه نیاز داریم. بنابراین باید برنامهریزی جدی داشت زیرا این امر به کارمندان کمک میکند تا تمرکز بهتری داشته باشند.
زمانی که در تیم شما بر سر اینکه چه چیزی خوب است، توافق وجود ندارد، چگونه این مساله را مدیریت میکنید؟
زمانبندی آخرین تمرین ما قبل از نمایش معمولا 35 دقیقه بیشتر از زمانی است که برنامه روی آنتن میرود. بعضی وقتها کار جور در نمیآید،در این موقع نویسنده نسبت به اعمال تغییرات و پیشنهادها انعطاف بیشتری به خرج میدهد. در این زمان همه به توافق میرسند. به بحث بیشتر نیازی نیست. متحد میشویم و نمایش را اجرا میکنیم. وقتی که افراد خلاق احساس میکنند حرف آنها شنیده میشود و مشاهده میکنند چیزهایی که به آن اعتقاد داشتند به طور واقع در حال اجرا است، واکنش بهتری نشان خواهند داد. ما جایی کار میکنیم که گاهی حتی افراد همدیگر را هم نمیشناسند. هدایت این کار سخت است زیرا نمیتوان گفت: «شما در این قسمت اصلا خوب کار نکردید.» زیرا بخشی از ارزیابی ما توسط مخاطبان صورت میگیرد.
برنامههای اجرایی میتواند هم موفق باشد و هم ناموفق. چگونه شما و تیمتان از موفقیتها و اشتباهات خود درس میگیرید؟
فروش در زمان رکود به قدرت مدیریت و هنر مدیران و سرپرستان فروش وابسته است. دکتر «دومینیک دیماتیا» راههای به دست آوردن قدرت مدیریت و هنر بهکارگیری آن در زمان رکود را در این گفتوگو تشریح میکند.
بیشتر اوقات مشتریان در دوران رکود حال خوشی ندارند و علاقهای به شنیدن نشان نمیدهند. چگونه میتوان توجه آنها را جلب کرد؟
در وهله اول، باید در مورد کسبوکار آنها اطلاعات و آمار دقیقی داشته باشیم. در شرایط اقتصادی نامشخص، این اطلاعات بسیار مفید هستند. ممکن است کسبوکار مشتری با رکود 12 درصدی مواجه شده باشد، اما 88 درصد کسبوکار آنها کماکان فعال است. رکود به این معنا نیست که اقتصاد کاملا متوقف میشود. 12 درصد رکود به این معنا نیست که شما باید تمام خریدها را متوقف کنید. من به مشتریان خود کمک میکنم که بر افکار خود مسلط شوند؛ زیرا افکار ما، سرچشمه احساسات ما هستند. فروشندگان خوب بر این باورند که میتوان افکار در نتیجه احساسات را تغییر داد. با اندکی تلاش میتوان به مشتریان خود کمک کرد تا افکار و احساسات متفاوتی داشته باشند.
برای تغییر نگرش مشتریان از چه تکنیکهایی میتوان استفاده کرد؟
میتوانید از مشتریان خود بپرسید، «چگونه ناامیدی از شرایط اقتصادی میتواند شما را به اهدافتان برساند؟»
با اینکه «فکر کردن به اینکه شکست خوردهاید، چه محاسن و معایبی دارد؟»
میتوانید دشواری شرایط کنونی را با گفتن این جمله تایید کنید: «درست است، ما با مانع سختی برخورد کردهایم، اما با ناامید شدن و گوشهای نشستن چیزی درست نمیشود.»
آیا تا به حال شده است که به محل کار خود بروید و احساس عجز داشته باشید؟ احساس کنید نمیتوانید کار خود را به درستی انجام دهید؟ اما زمانی که وظایف خود را کمتر میکنید، احساس بهتری در مورد شغلتان به دست میآورید. مدیریت احساسات مشتریان نیزبه همین صورت است. زمانی که این احساسات و ایدههای اغراق شده را در خود کاهش دهید، به مشتریان خود کمک میکنید که نگاه دقیقتری داشته باشند.
اگر به مشتریان یادآوری کنیم که در گذشته توانستهاند شرایط سخت را مدیریت کنند، چقدر میتواند تاثیرگذار باشد؟
فکر بسیار خوبی است. زمانی که صنعت الکترونیک در بوستون دچار افول شد، من کاملا به یاد دارم. در آن زمان فارغالتحصیلان دانشگاه MIT کارهای سخت و عجیبی مانند نقاشی منازل انجام میدادند. بسیاری از این افراد از این فرصت برای ایجاد تغییرات اساسی در زندگی خود استفاده کردند و در مشاغل دیگر بسیار موفق بودند. با وجود این، گروهی از مردم نتوانستند خود را با شرایط جدید وفق دهند و از هم پاشیدند. اگر در مواجهه با تغییرات زندگی انعطافپذیر نباشید، در دوران رکود اقتصادی با مشکلات جدی روبهرو خواهید شد. فروشندگان باید بدانند اگر به کار و تلاش خود ادامه دهند، چه اتفاقی میافتد. تاریخ بشر پر از تلاشها و تقلاهای او است. از ابتدای تاریخ بشر، رکودهای اقتصادی، خشکسالیها و شرایط ناگوار اقتصادی به فراوانی رخ داده است. آنهایی میتوانند مقاومت کنند که خود را با شرایط وفق دهند.
همچنین ممکن است برخی از فروشندگان تحریک شوند که اصول اخلاقی خود را زیر پا بگذارند.
بله، اگر مدیر بگوید «به هر قیمتی بفروشید»، ممکن است فروشندهها مجبور به زیر پا گذاشتن اصولشان شوند و البته این کار باعث میشود که شرکت بیش از آن چیزی که در یک دهه به دست آورده است، در عرض چند ماه از دست بدهد.