مهندس سعدی

کارآفرینی بر محور اکوسیستم و اقتصاد دانش بنیان

مهندس سعدی

کارآفرینی بر محور اکوسیستم و اقتصاد دانش بنیان

مهندس سعدی

رشد و توسعه متوازن اقتصادی و اجتماعی کشور با کارآفرینی بر مبنای عامل اصلی سرمایه انسانی در اکوسیستم و ایجاد ارزش اقتصادی و اجتماعی برتر در فضای انگیزشی رقابتی کارآفرینانه و حمایت از تولید ملی دست یافتنی است. بی شک ثروت کل جامعه حاصل مجموع ثروت اقتصادی و ثروت اجتماعی است.


طبقه بندی موضوعی
اوقات شرعی

۱۳۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران» ثبت شده است

۰۴تیر

آمار تولیدات علمی تا ماه گذشته میلادی نشان می دهد ایران از اول سال میلادی تا این بازه زمانی برابر با 6 ماه می 2013 در پایگاه استنادی اسکوپوس و با حفظ رتبه 16 تعداد 11 هزار و 703 مقاله تولید کرده و در پایگاه ISI با تولید 6 هزار و 442 مقاله در جایگاه 18 تولید علم جهان قرار داشت.




 دکتر جعفر مهراد گفت: پس از گذشت پنج ماه و سه هفته از سال میلادی 2013 دانشگاه ها و مراکز پژوهشی کشور در راستای فعالیت های تحقیقاتی همچنان نتایج حاصله را به صورت مقاله های علمی به چاپ می رسانند و بخش قابل توجهی از تولیدات علمی کشور در نظام های Scopus و ISI ثبت و نمایه سازی می شود. تلاش بیشتر دانشمندان و پژوهشگران جمهوری اسلامی ایران در چاپ و انتشار مقالات بیشتر در مجلات معتبر بین المللی در 5 خرداد ماه 1392 برابر با 26 ماه می 2013 افزایش خوبی را در تولیدات علمی نشان می دهد.

وی افزود: در این تاریخ میزان تولیدات علمی ایران در اسکوپوس به 14228 مقاله (1.6 سهم ایران از کل تولید علم جهان) بالغ شد و جایگاه خود را در مقام 16 تولید علم جهان حفظ کرد. در پایگاه ISI میزان تولیدات علمی ایران در این تاریخ به 7834 مقاله فزونی یافت و رتبه ایران از جایگاه 18 به جایگاه 19 تنزل یافت.

رئیس پایگاه استنادی علوم جهان اسلام اظهار داشت: جدیدترین آمار از میزان تولیدات علمی نشان می دهد که تعداد مقالات ایران از اول سال میلادی تاکنون در پایگاه اسکوپوس به 17245 مقاله( 1.6 درصد از کل تولیدعلمی جهان) افزایش یافته و به طور شگفت آوری از رتبه 16 به رتبه 15 تولیدعلم جهان صعود پیدا کرده است.

وی گفت: نظام استنادی ISI نیز میزان تولیدات علمی ایران را از اول سال میلادی تاکنون 9588 مقاله گزارش کرده است. رتبه ایران در این جایگاه بعد از ترکیه که حائز مقام 19 تولید علم جهان است قرار دارد. اما مقایسه رتبه ایران در اسکوپوس و در این بازه زمانی نشان می دهد که ترکیه با تولید 14730 مقاله و با کسب رتبه 19 بعد از ایران، تایوان، سوئیس و فدراسیون روسیه قرار دارد.

مهراد افزود: در هر دو نظام استنادی و در بازه زمانی مزبور، کشور های آمریکا، چین، انگلستان، آلمان، ژاپن و فرانسه به ترتیب مقام اول تا ششم را به دست آورده اند. در بین کشورهای در حال توسعه تنها هندوستان و برزیل به ترتیب با رتبه 7 و 14 در اسکوپوس و کشور های هندوستان، برزیل و ترکیه با کسب رتبه های 11، 14 و 19 در نظام استنادی ISI پیشتر از ایران قرار دارند.

وی گفت: در نظام های استنادی اسکوپوس و ISI رتبه بسیاری از کشور های پیشرفته جهان و نیز رژیم اشغالگر قدس به مراتب پایین تر از رتبه جهانی تولید علم ایران است. در بین 30 کشور نخست در نظام استنادی اسکوپوس تنها کشور مالزی با تولید 8524 مقاله و رتبه 24 از مجموع کشور های اسلامی قرار دارد و در بین 30 کشور نخست در نظام استنادی ISI بجز ایران و ترکیه نام هیچ کشوری از کشور های اسلامی مشاهده نمی شود.

رئیس پایگاه استنادی علوم جهان اسلام اظهار داشت: این موفقیت چشمگیر دانشمندان ایران قابل تقدیر است و انتظار می رود دولت منتخب نیز با رویکردی که هم اکنون از نظر پشتیبانی از تحقیقات علمی در دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی حاکم است از شکوه و عظمت علمی دانشگاه ها و پژوهشگاه ها پشتیبانی کند و در تجهیز مراکز آموزش عالی و تحقیقاتی گامهای موثر و عملی بردارد. آنچه مسلم است مراکز آموزش عالی و پژوهشی به سرمایه گذاری قابل توجهی احتیاج دارد.

وی افزود: رشد علمی با میزان سرمایه گذاری رابطه مستقیم دارد. در هر دوره ای که به بودجه دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی توجه شده، دولت های وقت پاسخ مستقیمی از استادان و پژوهشگران دریافت کرده اند که همانا تلاش آنان در جهت ارتقای مقام و منزلت علم و جایگاه رفیع دانشگاه ها و پژوهشگاه ها در بین مراکز آموزش عالی جهان است. گواه این ادعا رتبه تعدادی از دانشگاه های بزرگ کشور در بین 500 دانشگاه برتر جهان است که در نظام های رتبه بندی شانگهای، تایمز،QS و سایماگو بازتاب دارد.

۰۸خرداد

مشاور اتاق بازرگانی تهران و عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف در تشریح هفت عامل ضد اشتغال در اقتصاد کشور گفت: آنچه امروز درباره ساختار اقتصادی کشور تصمیم‌گرفته شود آثارش پس از سال ۹۵ مشخص می‌شود.
 

 به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، مسعود نیلی سه شنبه هفتم خردادماه، در نشست هیئت نمایندگان اتاق تهران در ارائه تحلیلی از مهمترین مسائل پیش‌ روی آینده میان مدت اقتصادی کشور به موضوع اشتغال و بیکاری به عنوان بیماری نهفته در اقتصاد ایران اشاره کرد و گفت: برخی از بیماری‌ها آثار کوتاه مدتی دارند و به سرعت ظاهر می‌شوند و علائم خود را نشان می‌دهند که تورم از جمله آن بیماری‌هاست، اما برخی از بیماری‌ها در اقتصاد بیماری محال هستند، یعنی فرصتی برای بیمار وجود ندارد، تا علائم بیماری را شناسایی کند.

 وی افزود: اتفاقاتی که در تونس و مصر رخ داد، هیچ‌گاه از زاویه بازار کار و اشتغال مورد تحلیل قرار نگرفت، چراکه بازار کار تونس و مصر به دلیل بیکاری تحصیل‌کرده‌ها در شرایط خطرناکی قرار داشت.

 عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف اظهار داشت: در سال 1335 جمعیت کشور 19 میلیون نفر بود و در فاصله 10 ساله از سال 35 تا 45حدود 10 میلیون نفر به این جمعیت اضافه شد که با توجه به سال پایه 19 میلیون نفر رشد زیادی است، اما در فاصله سالهای 55 تا 65 حدود  16 میلیون نفر به جمعیت کشور اضافه شده است و از سال 65 تا سال 90 به طور متوسط سالی یک میلیون نفر به جمعیت کشور اضافه شد.

 نیلی افزود: در محاسبه نسبت ورودی و خروجی به بازار کار، کشورهای آمریکا و کره به نسبت 1.6 ، ترکیه و مصر با نسبت 3.2 ، و ایران در سال 2005 با نسبت 7 و در سال 2010 با نسبت 5.5 مواجه بوده است یعنی در سال 2010 به ازای هر یک نفر که از بازار کار خارج شده است، باید 5.5 نفر وارد بازار می‌شده است.

 مشاور اتاق بازرگانی تهران گفت: ایران در سنین 15 تا 29 ساله بالاترین جمعیت را در جهان دارد، به طوری که از 14 میلیون نفر در سال 1990 به 25 میلیون نفر در سال 2010 رسیده است و همین عامل باعث کاهش رشد جمعیت در آینده می‌شود.

 وی با تاکید بر اینکه در سال 1385 با کاهش 5 درصدی در ورود به بازار کار مواجه بودیم، اظهارداشت: در فاصله سالهای 1385 تا 1390 ، اقتصاد ما شغلی ایجاد نکرده است و این نشان می‌دهد که افراد به این نتیجه رسیده‌اند، تا با تحصیلات بالاتر وارد بازار کار شوند و همین عامل باعث افزایش تحصیلکرده‌های بیکار در کشور شده است.

 نیلی با تاکید بر اینکه نرخ بیکاری زنان در سالهای 89 و 90 افزایش 10 درصدی داشته است، اظهارداشت: وقتی به اقتصاد کشور فشاری وارد می‌شود، اولین جایی که این فشار را نشان می‌دهد، در بخش اشتغال زنان است و نکته دیگر اینکه متوسط درآمد شاغلان در این مدت نزولی بوده است.

 عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف با تاکید بر اینکه آموزش عالی ضربه‌گیر بازار کار، بازار مسکن و ازدواج شده است، گفت: آموزش‌عالی بیش از نیاز اقتصاد توسعه پیدا کرده است، رشد دانشجویان تناسبی با توسعه ندارد و در طول 20 سال تعداد دانشجویان، 13 برابر شده است و در شاخص‌های جهانی ایران بیشترین تعداد دانشجویان را در هر 100 هزار نفر دارد.

 وی افزود: در دنیا نسبت شاغلان به جمعیت 45 درصد است ، در کشورهای شرق آسیا به دلیل اشتغال زنان این نسبت 55 درصد است، اما در ایران این نسبت 27 درصد است، یعنی هر یک نفر نان آور 3.7 نفر است و در سرشماری سال 90 نسبت شاغلان به خانوارها تقریباً برابر است، یعنی به طور متوسط در هر خانواده یک نفر شاغل است.

 وی در تشریح سناریوهای اشتغال، گفت: یک سناریوی بدبینانه می‌تواند این باشد که وضعیت اشتغال ادامه روند موجود باشد، سناریوی خوش‌بینانه می‌تواند این باشد که سالانه 455 هزار شغل در کشور ایجاد شود و سناریوی بینابینی این است که سالانه 200 هزار نفر شغل در کشور ایجاد شود.

 مسعود نیلی گفت: اگر امروز هر تصمیمی در اقتصاد گرفته شود آثار خود را در بخش اشتغال بعد از سال 95 نشان می‌دهد و با ادامه روند موجود در سال 95 بین 5.5 تا 8 میلیون نفر بیکار در کشور خواهیم داشت.

 وی با اشاره به منحنی رشد اقتصادی گفت: رشد اقتصادی زمانی می‌تواند اشتغال‌زا باشد که ثبات داشته باشد، لذا اگر رشد اقتصادی همراه با نوسان باشد، نمی‌تواند اشتغال‌زایی لازم را داشته باشد.

 مشاور اتاق بازرگانی تهران گفت: در سال 91 و 92، رشد اقتصادی منفی است و بین منفی نیم درصد تا منفی یک درصد خواهد بود.

 وی افزود: طی سالهای آینده هیچ مسأله‌ای مهمتر از اشتغال در کشور وجود نخواهد داشت و نکته مهم این است که اداره یک کشور مثل هدایت کشتی است، نه مثل هدایت دوچرخه چرا که فاصله فرمان تا چرخ دوچرخه کوتاه است و حرکت فرمان به سرعت در چرخ‌ها خودش را نشان می‌دهد، اما حرکت فرمان و مسیر حرکت در کشتی متفاوت است و تغییر جهتی که در کشتی صورت می‌گیرد، پس از طی زمانی خودش را نشان می‌دهد، لذا اگر امروز تغییر ساختاری در اقتصاد صورت گیرد، آثار آن پس از سال 95 ظاهر می‌شود.

 نیلی گفت: بحث اشتغال زنان و اشتغال تحصیلکرده‌ها دو مقوله‌ای است که در دولت پیگیری شود، اما با توجه به محدودیت منابعی که وجود دارد، به نظر می‌رسد این دو بخش از اشتغال نمی‌تواند در دولت مرتفع شود.

 عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف در تشریح هفت دلیل و مشکل ایجاد بیکاری و عدم اشتغال در کشور اظهارداشت: مشکل اول بازار ارز است. بازار ارز در کشور ما سه ویژگی ضد اشتغال دارد: نظام چند نرخی، روند افزایشی، نوسان، با توجه به اینکه اقتصاد ما وابسته به واردات است، این سه عامل باعث بروز پدیده ضد اشتغالی می‌شود.

 نیلی افزود: مشکل دوم یارانه‌ها و اصلاح قیمت انرژی است، ما معتقدیم بدون تردید باید اصلاح قیمت انرژی ، چه بخواهیم و چه نخواهیم اتفاق می‌افتد، اما باید اجرای فاز دوم هدفمند کردن یارانه‌ها با توجه به فاز اول صورت گیرد.

 نیلی در تشریح مشکل سوم گفت: 65 تا 70 درصد از درآمدهای دولت، نفتی است و بودجه دولت با یک بازه افزایشی شدید مواجه شده است. باید دید رویکرد دولت در بودجه 92 چه می‌خواهد باشد، چرا که در اشتغال و در تورم تعیین کننده است. اگر دولت به سمت استقراض از بانک مرکزی برود به رکود فعلی تورم هم اضافه می‌شود، اما در شرایط فعلی اصلاح نرخ ارز به نفع اقتصاد است و می‌تواند به کسری بودجه و تورم کمک کند.

 عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف در تشریح مشکل چهارم گفت: باید قبول کنیم که نتوانستیم نظام بانکی معطوف به سرمایه در گردش ایجاد کنیم و رابطه بین بانک و بنگاه معطوف به رشد و اشتغال نشده است.

 نیلی مشکل پنجم را در خصوص محدودیت در سرمایه‌گذاری اعلام کرد و گفت: امروز اولویت بهره‌برداری از ظرفیت‌های موجود است و 3 درصد از بنگاه‌های صنعتی از نظر تعداد کارکنان بالای 400 نفر کارکن دارند که 66 درصد از ارزش افزوده صنعت را همین 3 درصد ایجاد می‌کنند. امروز بنگاه‌هایی داریم که از نظر مالی خصوصی هستند و از نظر اداری دولتی هستند. مشکل بنگاه‌های کوچک و متوسط مربوط به محیط کسب و کار است.

 عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف مشکل ششم را محدودیت‌های بین‌المللی و تحریم اعلام کرد و گفت: به دلیل فشارهای بین‌المللی وابستگی به واردات افزایش داشته است و واردات کشور از 20 میلیارد دلار به 80 میلیارد دلار رسیده است و در واقع رشد تولید از طریق واردات و نه از طریق افزایش نیروی کار بوده است.

 نیلی هفتمین دلیل ضد اشتغالی در کشور را تنگنای منابع طبیعی و محیط‌ زیست اعلام کرد و گفت: کارشناسان معتقدند اینها برای ما گلوگاه می‌شود که هرکدام باید در یک سازمان مورد بررسی قرار گیرد.

۲۹ارديبهشت

ورود گردشگران خارجی به ایران طبق آمار منتشر شده از سوی سازمان میراث فرهنگی در هشت سال اخیر روند بسیار کندی داشته است به طوریکه تقریبا هر سال تنها 400 هزار نفر به تعداد آن اضافه می شوند.

در سالهای آغاز دولت نهم ، آماری از گردشگران ورودی به کشور اعلام شد که از همان ابتدای مبنای  آن برای کارشناسان و فعالان این صنعت مبهم بود به همین دلیل زمانی که اعلام شد تعداد گردشگران ورودی به ایران در سال 84 یک میلیون و 162 هزار و 14 نفر است، عده ای مخالفت کردند و گفتند چطور می شود که هتلداران و دفاتر خدمات مسافرتی از وضعیت ورود گردشگران ناراضی هستند اما این سازمان اعلام می کند، یک میلیون گردشگر خارجی به ایران آمده است؟

با وجود گذشت هشت سال از آن زمان، این روند همچنان ادامه دارد و هر سال آماری که از تعداد گردشگران خارجی توسط  این سازمان اعلام می شود مورد انتقاد قرار می گیرد از سوی دیگر برخی از صحبت ها و نقل قولها توسط متولیان گردشگری در سازمان میراث فرهنگی زمینه را برای دامن زدن به این انتقادات بیشتر می کند. به عنوان مثال در بسیاری از اوقات معاونان گردشگری این سازمان اگرچه ادعا می کردند که آمارشان بسیار دقیق است و یکان این عدد میلیونی را نیز اعلام می کردند اما در مصاحبه های دیگرشان این اعداد را تغییر می دادند.

به عنوان مثال اسفند ماه سال 89 شهباز یزدانی معاون وقت گردشگری اعلام کرد که در سال 88 دو میلیون و 590 هزار گردشگر خارجی به ایران آمدند اما در فروردین ماه گفت: در این مدت دو میلیون و 272 هزار و 575 نفر گردشگر ورودی به ایران داشته ایم.

حتی تناقض گویی و اصرار بر شمارش گردشگر آخر سال، امسال هم تکرار و در همایشی که نوروز 92 برگزار شد، محمدشریف ملک زاده که اکنون ریاست سازمان میراث فرهنگی را بر عهده دارد، اعلام کرد تعداد ورود گردشگران خارجی در سال 91، سه میلیون و 800 هزار نفر بوده است اما منوچهر جهانیان، معاون گردشگری وی، چند روز بعد آمار سه میلیون و 729 هزار نفری را بیان کرد.

با این حال در طول هشت سال اخیر، هفت نفر از جمله شهباز یزدانی، رضا موسوی، محمدشریف ملک زاده، منوچهر جهانیان، حسین فاضلی، دهقانان، علیرضا عامری برای پست معاونت گردشگری انتخاب شدند و اگر عمر مدیریتی آنها اجازه می داد می توانستند آمار گردشگری سالیانه را ارائه کنند بدون توضیح چگونگی به دست آوردن این آمار از مراجع رسمی.

در هر حال طبق آنچه سازمان ارائه کرده است، در سال 85، یک‌ میلیون و 816 هزار و 905 نفر، در سال 86، یک‌ میلیون و 925 هزار و 192 نفر، سال 87، دو میلیون و  35 هزار و 518 نفر، سال 88،  دو میلیون و 276 هزار و 575 نفر، سال 89، سه میلیون و 121 هزار و 282 نفر، سال90، سه میلیون و 200 هزار نفر و در سال 91، سه میلیون و 729 هزار نفر به ایران آمدند.

این آمارها نشان می دهد که تقریبا سالی 400 هزار نفر به صورت میانگین بر آمار گردشگران سالهای قبل اضافه شده است. به این معنا که تمام برنامه ریزی های سازمان میراث فرهنگی در بحث جذب توریست خارجی منجر به رشد تنها چهارصد هزار نفر در هر سال شده است البته با این فرض که همه این افراد گردشگر باشند.

سال  آمار گردشگران ورودی به ایران
84 یک‌ میلیون و 162 هزار و 14 نفر
85 یک‌ میلیون و 816 هزار و 905 نفر
86 یک‌ میلیون و 925 هزار و 192 نفر
87 دو میلیون و  35 هزار و 518 نفر
88  دو میلیون و 276 هزار و 575 نفر
89 سه میلیون و 121 هزار و 282 نفر
90 سه میلیون و 200 هزار نفر
91 سه میلیون و 729 هزار نفر

 آمار گردشگران خارجی بسیاری از اوقات با آمار مسافران ترکیب و ارائه می شود.  همچنین سازمانهایی از جمله، گمرک، نیروی انتظامی، امور اتباع و ... که برای بدست آوردن آمار به سازمان میراث فرهنگی کمک می کنند هر یک تعاریف جداگانه ای برای گردشگر دارند و بسیاری از آنها مسافر را همان گردشگر می دانند. با این حال طبق گفته، اردشیر اروجی، کارشناس اسبق آمار و برنامه ریزی سازمان میراث فرهنگی، در حال حاضر آمار گمرک از تمامی سازمانهای موثق تر  است. به همین دلیل بررسی آمار یکی از سالهای اخیر نشان می دهد که تراز خروج گردشگران ایران از ورود گردشگرانی خارجی بسیار بالاتر است.

ترغیب گردشگران ایرانی برای سفر به خارج از کشور بیشتر از جذب گردشگران خارجی در دستور کار این سازمان قرار دارد به نحوی که از سه هزار و 500 آژانس موجود در کشور تنها 50 آژانس در بحث تورهای ورودی فعالیت می کنند و جوایز صادراتی در نظر گرفته شده برای ترغیب به ورود گردشگر برای آژانسها کارساز نبوده است.

به عنوان نمونه، مسافران ایرانی خارج شده از کشور در سال ۱۳۸۷ از سوی گمرک ۶٫۱۹۶٫۳۷۱ نفر اعلام شده که نسبت به سال قبل از رشد ۱۴ درصد برخوردار بوده حال اگر ضریب تبدیل مسافر به گردشگر را در آن اعمال کنیم ؛ برآورد می‌شود: در سال ۱۳۸۷ حدود ۵٫۵۷۶٫۷۳۴ نفر گردشگر ایرانی از کشور خارج شده اند در مقابل سازمان میراث فرهنگی اعلام کرده بود که سال 87 دو میلیون و 35 هزار نفر گردشگر خارجی وارد ایران شده اند. به عبارت دیگر تقریبا تعداد گردشگران خروجی نسبت به گردشگران ورودی دو برابر بوده است.

تحلیل این آمار حاکی از آن است که نه تنها در جذب گردشگری خارجی موفقیت چندانی بدست نیامده بلکه تمایل مردم ایران برای سفر به خارج از کشور بسیار بیشتر از تبلیغ برای ورود گردشگران خارجی است. چرا که اکنون تنها نیم نگاهی به تبلیغات تورهای گردشگری نشان می دهد که کشورهای همسایه نه تنها در نشریات ملی بلکه در بیلبوردهای سطح شهرهای ایران نیز تبلیغ جاذبه های کشورشان را کرده اند اما ایران چنین راهکارهایی را در همان کشورها دنبال نکرده است به همین دلیل است که روند ورود گردشگران خارجی به ایران لاکپشت وار حرکت می کند!

۱۸ارديبهشت

 اسدالله عسگراولادی ، تاجر کهنه کار ایرانی در روزهای آخر سال 1391 مهمان کافه خبر بود و به سوالات کاربران خبرآنلاین پاسخ داد. به طور شخصی تجربه شده که برخی از مصاحبه ها آنقدر برای خبرنگار جذاب از آب در می آید که دیگر مصاحبه شونده تمایل چندانی برای شرح ما وقع در اشاره گفت و گو ندارد و علاقه دارد هرچه سریع تر مخاطبان آن را بخوانند. فقط چند جمله کوتاه برای معرفی موقعیت مکانی- زمانی گفت و گو کفایت می کند. گفت و گو با اسدالله عسگراولادی در « کافه خبر » در میان همین گفت و گو هاست. جذابیت آن هم شاید بیشتر از این جهت باشد که این بار مصاحبه کنندگان واقعی با اسدالله عسگراولادی مردم و شهروندانی بودند که با درج نظر در انتهای خبر حضور او در « کافه خبر » از رمز و راز ثروتمند شدن، تاجر موفق بودن، نحوه زندگی شخصی او و ... پرسیده بودند. اسدالله عسگراولادی که این روزها ریاست اتاق بازرگانی مشترک ایران و چین را بر عهده دارد به خبرآنلاین آمد و تمامی سوال های مردم را شنید و پاسخ هایی به شرح زیر داد. آنچه در ادامه خواهید خواند متن کامل این گفت و گو است که با همراهی مجید رضا حریری، نایب رییس اتاق بازرگانی مشترک ایران و چین صورت پذیرفت.


یک گفت و گویی حدودا 3 سال پیش با همدیگر داشتیم و شما عنوان کردید از شما 5 یا 6 نفر ثروتمند تر هم هستند. بر این اساس در رسانه های مختلف جا افتاد که شما به اذعان خودتان هفتمین ثروتمند ایران هستید. هنوز هم اعتقاد دارید 5 ، 6 نفر ثروتمند تر از شما در اقتصاد ایران هستند؟ 
من در اتاق بازرگانی تهران گفتم که از من 5 یا 6 نفر ثروتمند تر هم هستند. در کشور 5 تا 6 هزار نفر از من ثروتمند تر هستند. من اصلاح می کنم. در اتاق بازرگانی 5، 6 نفر از من دارایی شان بیشتر است. 


یعنی قبول ندارید در میان افراد ثروتمند هستید؟ 
من اصلا ثروتمند نیستم. من یک تاجر کوچکی هستم. در حد خودم و در اندازه یک تاجر کوچک به نیاز دیگران احتیاجی ندارم وگرنه اصلا ثروتمند نیستم. من چیز اضافی ندارم. من نه سرمایه کلان دارم و نه ثروتمند هستم. آن صحبت من هم این بود که در اتاق بازرگانی تهران5، 6 نفر هستند که از من ثروتمند تر هستند. ولی در کشور 5، 6 میلیون از من ثروتمند تر هستند. 


این رقمی که می گویید کمی غیر واقعی نیست؟ 
من یک تاجر کوچک هستم. نه سرمایه دار و نه یک سرمایه گذار بزرگ هستم. من یک تاجر صادر کننده خشکبار هستم. 


همین مگر کم است؟ 
مگر سر تا پای خشکبار چیست؟من 56 سال است که صادر کننده خشکبار هستم. در تمام 56 سال هم فقط خشکبار صادر کرده ام. نه واردات انجام داده ام، نه با بانک ها ارتباطی گرفته ام، اعتباری نگرفته ام و با دولت هم کار نکردم. من تاجر بی نیازی هستم. 


جدای از بحث ثروتمندی شما ، نکته ای که شما را نسبت به تعداد زیادی از تجار جلوه می دهد ماندگاری شما در عرصه تجارت است. این موضوع را چگونه تحلیل می کنید؟ 

ماندگاری دو، سه علت دارد که خودم آنها را می گویم. دلیل نخست ماندگاری این است که من همیشه در تمامی کارها خداوند را ناظر بر اعمالم می دانم. به حقوق دیگران احترام می گذارم. هیچ وقت هم با دولت معامله نداشته ام. کلمه «رانت » که می گویند یعنی چی؟ «رانت » یعنی یک طرف باید ملت باشد و طرف دیگر فرد است. نماینده ملت قاعدتا دولت است. بر این اساس « رانت » آن کسی است که با دولتی ها کار می کند. من در هیچ مناقصه و مزایده دولتی شرکت نکردم و نمی کنم. در نتیجه من ماندگار شدم. با صداقت هم می گویم کم دروغ می گویم. 


جمله قشنگی گفتید. کم دروغ می گویید؟ 
نمی توانم بگویم هیچ دروغی نمی گم. برای اینکه ممکن است جمله ای بگویم در لا به لای آن خدای نکرده کلمه ای درست نگفته باشم. جایی هم که دروغ مصلحت آمیز وجود دارد. در تجارت هم هرگز دروغ نمی گویم.


پس در زندگی تان کم دروغ می گویید اما در تجارت تان اصلا دروغ نمی گویید؟

بله. چون واقعا گاهی اوقات آدم می خواهد مصلحت اندیشی کند. این هست. 


راز موفقیت و ثروتمند شدن چگونه است؟ 
راز موفقیت، با راز ثروتمند شدن دو موضوع مختلف است. من دوباره تاکید می کنم که ثروتمند نیستم. موفق هستم. 


چرا شما اینقدر تاکید دارید که ثروتمند نیستید؟ 
برای اینکه نیستم. 


مگر ثروتمند بودن بد است؟
نه بد نیست. من خودم ثروت را ارزش می دانم. من خودم را ثروتمند نشان می دهم اما ثروتمند نیستم. ثروتمند یعنی فردی که دارایی انباشه داشته باشد. من که دارایی انباشته ندارم.


دارایی انباشته را چه چیزی تعریف می کنید؟ 
دارایی انباشته یعنی اینکه صدها برابر از حد نیاز، فردی پول داشته باشد. در بانک صاحب سرمایه است. بر این اساس ثرتمند فردی است که ثروت انباشته دارد و از حد نیاز خود و خانواده اش زیاد تر انباشته کرده است. این انباشته کردن هم یا به طور سپرده یا به شکل مستغلات و صور مختلف است. من هیچ کدام از این ها نیستم. من در هیچ بانکی چه در داخل و چه در خارج سهام ندارم، در هیچ بانکی سپرده ندارم. من از این نظر ثروتمند هستم که به اندازه نیاز، به کسی نیاز ندارم. هیچ وقت از کسی قرض نمی گیرم. از هیچ بانکی وام نمی گیرم. در سرمایه گذاری های نسیه یا سرمایه گذاری های کاذب شرکت نمی کنم. در بورس ها نیستم. پس من ثروتمند نیستم. افرادی ثروتمند هستند که در اینجاها هستند. من خودم را مستغنی می دانم و نه ثروتمند. کسب خودم فقط خشکبار است. در راس خشکبار هم چهار قلم کالا است. این چهار قلم کالا شامل پسته، بادام، زیره و خرما است. من بعضی وقت ها می گویم صادر کننده زیره ام یا در مواردی گفته می شود من سلطان زیره ام باعث تعجب می شود. من شصت سال است در کار صادرات «زیره» هستم. دنیا من را با نام کسی که « زیره » را می شناسد، مجتهد آن است و بازار آن را می فهمد، می شناسد. 


در صادرات زیره اجتهاد دارید؟ 
در صادرات خشکبار اجتهاد دارم که « زیره » هم یکی است. من در صادرات پسته اجتهاد دارم. من اسم ام زمانی سلطان پسته بود، حالا هم سلطان پسته می گویند. می گویند، من هم ناراحت نیستم. 


سلطان خشکبار که بهتر است؟ 
سلطان خشکبار بگویند. چرا؟ چون من در تمامی کنفرانس های بین المللی خشکبار حضور دارم. پس خشکبار را می شناسم. تجارت من است و در آن ضرر نمی کنم. من تمام دفاتر سال هایی که تجارت کردم را دارم. یک وقت دارایی بیاید به آن نشان می دهم. از سال نخست که 1336 است موجود است. یک سال ضرر ندارم. 


سوال همین جاست. چرا؟ 
برای اینکه ریسک نکردم. روی پای خودم ایستادم. خودکفا بودم. در همین حد اسم من ثروتمند است. نه به آن معنای ثروتمندی که رایج است. 
اشاره کردم که ماندگاری مهم است. در سال های گذشته چندین نفر با ثروت های میلیاردی به عرصه های متلف – به طور پر رنگ ورزش- وارد شده اند اما پس از مدتی محو شده اند. این رفت و آمد را چگونه تحلیل می کنید؟ 
این افراد می آیند و می روند. ما می مانیم. این ها عقبه نداشتند. از کجا آمدند؟ بعد هم ریسک می کنند. ریسک خطر دارد. همانطور که ریسک یک دوره ای منفعت دارد قطعا دوره ای هم نابودی دارد. کی در تجارت شکست می خورد؟ فردی که طمع کرد. طمع، بزرگترین آفت تجارت است. دومین آفت تجارت هم این است که مال مردم را برای خود بدانید. شما می روید صد میلیون تومان یا یک میلیارد تومان از یک بانک وام می گیرید و با آن شروع به کار کردن می کنید. خیال می کنید این پول برای خودتان است. ساعت که تیک تیک می کند شما برای آن پول بهره بدهید. یعنی یک شریک بیخودی برای خودتان درست کرده اید. هر چه در می آورید باید نصف آن را به بانک پرداخت کنید. این موضوع سبب می شود در یک فرصت هایی فرد ثروتمند شود اما چون طمع می کند و ریسک می کند دوباره نابود می شود. افرادی که اینگونه وارد تجارت می شوند همینگونه هم می روند. چه کسی را مشاهده کردید که اینگونه وارد شده باشد و پنجاه سال در عرصه تجارت مانده باشد. 


حتی برخی از آنها دو سال هم دوام نیاوردند و در حال حاضر نام آنها را در میان بدهکاران بزرگ بانکی مشاهده می کنیم؟ بیشترین زمان ماندگاری شان چه قدر است؟ 
4 تا 5 سال. من تا 10 سال هم دوام شان را دیدم. می روند یک کارخانه ای درست می کنند. کارخانه خوب است و می چرخد اما فرد طمع می کند و وام می گیرد تا کار های دیگر کند. این ها در عرصه تجارت نابود می شوند. نمی توانند بمانند چرا که برنامه ریزی در کارشان نیست. طمع زمانی می کنند. در صادرات ما هم هست. یک عده ای برای خاطر ارز می آیند صادرات می کنند. چند وقتی ارز بالا می رود این افراد پول دار می شوند. تا اینکه مقداری قیمت ارز کاهش پیدا می کند هم نابود می شوند. ماندن من برای همین است. 


همان تعریفی که از ثروتمند در ذهن تان دارید را چگونه به دست آوردید؟ چگونه موفق شدید؟ 
زودتر از دیگران در مسائل تجاری، مطلع شدم. زود تر از دیگران تصمیم گرفتم. وقتی تصمیم گرفتم هم بدون درنگ، تصمیم خودم را عمل کردم. من این سه جمله را از پای ساختمان راکفلر بزرگ به خاطر دارم. من حدود 60 سال پیش که تقریبا 17 سال داشتم به نیویورک رفتم.یک ساختمانی آنجا با نام « امپایر استیت » وجود دارد. زمانیکه من به نیویورک رفتم تازه این ساختمان ساخته شده بود. آن راکفلر بزرگ که پدربزرگ این راکفلر ها است ساخته بود؛ اسمش جان راکفلر اول بود. مجسمه او را به اندازه ای بزرگ پای ساختمان « امپایر استیت » گذاشته بودند و سه جمله هم زیر آن نوشته بودند.

نوشته بود که من جان راکفلر اول که این توفیق ها را پیدا کردم به این دلایل است: « زود تر از دیگران مطلع شدم، زود تر از دیگران تصمیم گرفتم، تصمیم گرفتم هم عمل کردم. » رمز توفیق من در تجارت همین سه جمله است که در حدود 17 سالگی در آنجا آموختم. سعی کردم اگر می خواهم صادرات سیب کنم، نخست سیب را بشناسم و مسائل مربوط به آن را زود تر از دیگران بفهمم و مطلع شوم. یعنی وقتی می خواهم سیب صادر کنم باید مشاهده کنم اوضاع آن در دنیا چگونه است. این مطلع شدن به مفهوم رانت اطلاعاتی نیست بلکه بر اساس دانش و بینش است. وقتی مطلع شدم هم باید سریع با دقت و با مطالعه تصمیم بگیرم. وقتی تصمیم گرفتم « دو دلی»، « درنگ » و « صبر کنم ببینم فردا چه می شود » را باید کنار گذاشت. یکی دیگر از رموز من این است که هر وقت هیچ کس کالایی نمی خرد، من می خرم و هر وقت همه دارند می خرند، من کنار می نشینم و یواش یواش جنس ها را می فروشم. یک نکته دیگر هم بگویم و آنهم اینکه گنجشک روی درخت برای آسمان هاست. نباید فریب گنجشک روی درخت را خورد. تا بخواهید بگیریدش می پرد و می رود. این هم یک فلسفه ای دارد. من چون تجارت زیره می کردم یک سفری دوباره در سن 27 سالگی به نیویورک رفتم. یک خریدار « زیره » داشتم. بزرگ ترین خریدار ادویه دنیا در آن زمان بود که از من « زیره » می خرید. یک ساختمان 40 طبقه داشت که برای خودش بود. در طبقه 38 ام نشسته بود. من خودم را به همان طبقه 38 رساندم. به منشی های او گفتم من می خواهم مدیر شان را ببینیم. از من سوال کردند: « تو کی هستی؟ » خودم را معرفی کردم و منشی به من گفت: « وقت گرفتی؟ » پاسخ من منفی بود. منشی در واکنش به پاسخ منفی من برای 46 روز بعد دیگر به من نوبت داد. گفتم: « من امروز آمدم و فردا صبح هم می خواهم بروم. » منشی گفت: « ما نمی توانیم به شما وقت بدهیم. » من هم در جواب گفتم که می نشینم وقتی که مدیر صدایش زد به او بگوید همچین فردی از ایران آمده و قصد ملاقات دارد. منشی رفت و به او گفت که من نشستم. مشاهده کردم که همان خریدار بزرگ خشکبار آمد و من را به داخل اتاق برد. از همه چیز صحبت کردیم. 


زبان انگلیسی بلد هستید؟ 
انگلیسی بلدم. خوبش هم بلد هستم. سخنرانی انگلیسی هم می کنم. تا اندازه رفع نیاز می دانم. بیشتر از حد یک تاجر می دانم.


از آن جهت پرسیدم که چگونه با شرکای تجاری خود ارتباط بر قرار می کنید. به ادامه داستان بر گردیم. داشتید تعریف می کردید که با آن خریدار بزرگ خشکبار جهان از هر دری صحبت کردید؟ 
رفتم و صحبت مان که تمام شد خواستم خداحافظی کنم اما او از من خواست تا ناهار مهمانش باشم. گفتم به یک شرط می مانم و آنهم اینکه یک نصیحت مرا کند. در اجابت این خواسته من گفت: « گنجشک روی درخت مال آسمان هاست ». من اول نفهمیدم چه می گوید اما نتوانستم بگویم که متوجه نشدم. می خواستم نشان دهم که آدم با هوشی هستم و همه چیز را می فهم ام. به همین علت گفتم که فهمیدم اما توضیح بیشتری بدهد. گفت: «من و تو کارمان تجارت ادویه هستیم و با سلف فروشی سر و کار داریم. سلف هم در تجارت اینگونه است که تاجر می رود و برای یکسال کالا را می فروشد. به هوای اینکه مردم می آیند می خرند. این گنجشک روی درخت است و مال آسمان هاست. تو می فروشی و بازار ترقی می کند و می ری بخری که نمی تونی بخری. این بال می زند و می رود. برای تو نیست. تا کالایی در انبارت نیامده نفروش. » 


یعنی سلف فروشی نکن؟ 
بله. سلف بخر اما سلف ات را نفروش. به من گفت: اگر سلف بخری ، ضرر آن ده درصد است اما سلف بقروشی ضرر آن 200 درصد است. » بعد هم توضیحاتی داد که برای من قانع کننده بود. این را همیشه دارم. من هیچ وقت کالای نداشته را نمی فروشم. من اگر پسته در انبار نداشته باشم نمی فروشم. چرا که گنجشک روی درخت مال آسمان هاست. من پیشنهاد می کنم در کار های تجارتی سعی کنید سلف نفروشید. اگر کارخانه دارید و مجبور هستید که محصولات کارخانه را برای یک سال بفروشید، باید جوری برنامه ریزی کنید که بتوانید بخرید. اگر ریسک کنید و مواد اولیه نداشته باشید و بفروشید گیر خواهید کرد. بازار سلف برای قمار باز ها خوب است. آن تجاری که می بینید می آیند و می روند همین است. طمع در سلف است. سلف مثل وام بانکی 40 درصدی است. به طور مثال شما گرفتار می شوید و به بانک مراجعه می کنید و پول به شما نمی دهند. الان در بازار 38 تا 40 درصد نزول می دهند. کی این نزول را می گیرد؟ همان طمع کار های گرفتار شده این نزول را می گیرند. به هوای اینکه بدهی را می دهند و مازاد را می روم خرید می کنم و استفاده می کنم. اینطور نیست. در باغ سبز بیخود است. 


همین تکنیک ها را دارید که به قول آقای حریری در بازار های جهانی برای معرفی شما از کلمه « شعده بازی » استفاده می کنند. قبول دارید؟ 
این شعده بازی اصصلاحی است که یک فرد ایتالیایی درباره من به کار گرفت. در جلسه ای بودیم یک کسی برگشت و به طور مثال گفت: آمار کشمش دنیا 462 هزار تن است. » بلند شدم و رو به پینو گالکانی اعتراض کردم و گفتم: « پینو! این آقا ما را حساب نکرد. » گفت: « چرا ؟ » در پاسخ گفتم که 462 هزار تن برای دنیاست منهای ایران که 147 هزار تن است. تاکید کردم که 462 هزار تن باید به 147 هزار تن اضافه شود. همه هاج مانده بودند که من این آمار را چگونه در ذهنم جمع زدم. آن فرد بلند شد و از من عذر خواهی کرد. به دلیل همین موارد بود که از لفظ « شعده بازی » برای من در عرصه تجارت استفاده کرد. 


پس یک سری هوشمندی هایی هم تجارت احتیاج دارد؟ 
من تجارت را برای خودم ترجمه کردم. « ت » اول تجربه است. باید در عرصه تجارت تجربه داشت. « ج » معادل جرات و جسارت است. « الف » اعتماد به نفس است. یعنی وقتی تصمیم گرفتیم اجرا کنیم. « ر » رحمت و رافت نسبت به خریدار و فروشنده است. در تجارت نمی توان اخم کرد. « ت » آخر هم توکل به خداست. این ها را که کنار همدیگر قرار دهیم همان تجارت می شود. 


چه می شود که یک فردی تاجر می شود و می تواند در عرصه های جهانی کار کند؟

بد قولی نمی کند. برای رفتن در بازار دنیا اولین حرف این است که « خریدی، خریدی/ فروختی، فروختی » اگر خریدی و بازار تنزل کرد نگویی نمی خوام. وقتی یک سیب در انبار است و شما آن را فروختید دیگر به شما تعلق ندارد. برای آن فردی است که آن را خریده است. نفوذ در بازار جهانی همین است که خوش قول باشید. یعنی اگر روی قول تان ایستادید در بازار جهانی جای دارید. خیلی از طرف های تجاری من در دنیا برای من در اتاقی توی خانه شان جا نماز درست می کردند که آقای عسگراولادی می خواهد به خانه ما می آید قرار است نماز بخواند. رسم نیست اما تمامی طرف های تجاری من حتما یک ناهار یا یک شام من را در خانه هایشان مهمان کردند. از آنجاییکه اکثر سفر هایم را هم با همسرم می روم اصرار دارند که حتما یک شام یا ناهار به منزل شان بروم. یک شریک تجاری که پنجاه سال است با او ارتباط دارم هر دفعه به منزلش در پاریس می روم به خاطر من می رود و از قصابی مسلمانان گوشت حلال می خرد. چرا؟ برای اینکه خوش قول هستم. رابطه تجاری در عرصه جهانی فقط با خوش قولی تضمین می شود.


شما به نوعی حافظه تاریخی اقتصاد ایران به شمار می آیید. بحران های زیادی را تجربه کردید. به طور خلاصه آن را مرور می کنید؟ 
من پنج بحران بزرگ سیاسی- اقتصادی و را مشاهده کردم. من بحرام جنگ جهانی دوم را دیدم. من رضا شاه را از نزدیک دیدم. در سال 1319 به دماوند آمد. کلاس اول بودم که به دماوند آمد. سرپاس مختار رییس شهربانی بود. آمده بود باغ مختار و شب آنجا مانده بود. من رضا شاه را همان جا دیدم. من بحران جنگ جهانی دوم را از سال 1321 تا سال 1325 مشاهده کردم. من نانی که خاک اره در آن می ریختند را دیدم. من بحران ملی شدن نفت را دیدم. دلار 3 تومان و دوزار یادم هست. وقتی در سال 1331 بحران شد دلار 14 تومان شد. باز 7 تومان شد و 40 سال در همین حد 7 تومان باقی ماند. من بحران نیکسون را دیدم. نیکسون وقتی رفت در سخنرانی اش گفت: بچه های مدرسه را در صف آورده بودند. بچه ها را می توان به صف آورد ولی نمی شود به آنها گفت که بخند یا اخم کرد. » من این ها را یادم هست. اسم این هم بحران دکتر امینی- نیکسون بود. بعد وارد فاز بعدی شدیم که در سال 1351 برای ما بحران اقتصادی به وجود آمد. بحرانی که رژیم شاهنشاشی نتوانست آن را مهار کند. انقلاب اسلامی ما یک انقلاب مذهبی بود که ریشه در نابسمانی های اقتصادی هم داشت. بعد از انقلاب هم من به اتاق بازرگانی آمدم. من نماینده حضرت امام در اتاق بازرگانی بودم. حضرت امام سه دستور به ما داد: مشکل تولید را حل کنید، مشکل بیکاری را حل کنید، با خارجی ها هم به جز رژیم صهیونیستی و آمریکا مراوده داشته باشیم. » حضرت امام هشت نفر نماینده در اتاق بازرگانی داشت. مصطفی عالی نسب، علاء میر محمد صادقی، علی حاج طرخانی، ابوالفضل کرد احمدی، علی اکبرپور شهامی ، علینقی خاموشی و من نمایندگان حضرت امام در اتاق بازرگانی بودیم. از این هشت نفر، سه نفر زنده این و پنج نفر هم فوت کرده اند. من هشتاد سال دارم. در انقلاب هم بحران جنگ ایران و عراق را دیدم که بحران سختی بود و موفق شدیم. می دانید در جنگ هزار میلیارد تومان از خانه های مردم به جبهه ها آمد.

 
تا اینکه به بحران اخیر اقتصادی جهانی رسیدیم. وضعیت اقتصاد ایران پس از بحران جهانی به یکباره چه شد؟ 
آقای دکتر احمدی نژاد در دولت نهم خوب عمل کرد. در دور دوم دچار تحریم شدیم که باید پیش بینی می کردیم. ما تحریم ها را دور زدیم. ما کشور ثروتمندی هستیم. ما بیش از 120 میلیون تن محصول کشاورزی داریم. ما 500 میلیارد تن ذخیره معدن داریم که 500 میلیون تن آن در حال بهره برداری است. صنایع ما پس از انقلاب رشد بالایی کرده است. کارخانه های ما در منطقه سرآمد است. درست است برخی از ماشین ها باید عوض شود. یا اینکه تولید سیمان ما نزدیک 30 میلیون تن است. تیم اقتصادی دولت باید پیش بینی لازم را برای بحران نکرد. 


اگر نخواهیم وارد بحث های کلان اقتصادی شویم یکی از کاربران خبرآنلاین از شما پرسیده که از پول هایی که دارید خرج افراد ندار هم می کنید؟ 
شعار من این است. هر چه در می آرم 20 درصدش را وجوهات شرعی می دهم. 20 درصد را خرج خانواده می کنم. 20 درصد هم انفاق می کنم. این انفاق شامل مسجد، بیمارستان، مدرسه، فقرا و ... می شود. 20 درصد آن هم پس انداز می کنم. 


یکی دیگر گفته بود اگر جای شما قرار داشت موسسه ای ایجاد می کرد تا کسی با شکم گشنه نخوابد. این موضوع را شدنی می دانید؟
اولا همچین چیزی نیست. من در حال حاضر بنیاد خیریه حساس را در شرف تاسیس دارم. می خواهم تمام کار های خیرم را در بنیاد خیریه حساس جمع کنم. من و آقای شمس داریم این کار را می کنیم. در وصیت نامه ام هم نوشته ام که بچه هایم پیگیری کنند. بنیاد خیریه حساس سه هدف دارد. اینکه کسی گرسنه نخوابد ضامن گرسنه خوابیدن مردم دولت است. باید برای مردم شغل ایجاد کرد. تهران 12 میلیون نفر جمعیت دارد. اینکه چه تعداد گرسنه من نمی دانم اما وظیفه دولت است که شغل ایجاد کند. اینکه من با یارانه نقدی مخالف هستم این است که می گویم به جای یارانه نقدی برای مردم شغل ایجاد شود تا بیکاری از بین برود. من در حال حاضر 150 تا 200 نفر زیر پوشش جهزیه امداد دارم. نمی خواهم این موارد را بگویم. 


قبول. من فقط می خواستم به این موضوع اشاره کنید که اساسا با خیریه می توان فقر را از بین برد؟ 
ما وظیفه خیریه ای داریم. امداد راه گشای رفع فقر نیست. امداد باید بیاید شغل ایجاد کند. من اعتقاد دارم یک آدم بیکار اگر از خودش 50 تا 60 هزار تومان پول با کار کردن به دست بیاورد بهتر از این است که دولت بیاید 200 هزار تومان پول به فرد یارانه بدهد. من برای جوانانی که صبح نمی دادند کجا بروند نگران هستم. به همه کسانی که حرف های مرا می شنوند می گویم که وقتی مرحوم رجایی رییس جمهوری بود کشور 36 میلیون جمعیت داشت. مرحوم رجایی گفت کابینه من 36 میلیونی است. رجایی 30 سال پیش شهید شده است. در حال حاضر که کشور 74 میلیون نفر است. اگر بخواهیم حساب کنیم 40 میلیون آدم بین 1 تا 30 سال داریم. این 40 میلیون نفر را اگر تفکیک کنید از 1 تا 15 ساله ها 15 میلیون نفر است. از 25 تا 30 سال هم حدود 10 میلیون نفر هستند. این فاصله 16 تا 25 ساله حدود 20 میلیون نفر هستند. برای این عدد باید شغل ایجاد کرد. تعدادی از آنها دارند در دانشگاه درس می خوانند. وقتی از دانشگاه ها بیرون می آیند کار می خواهند. ما به سالی یک میلیون و 500 هزار شغل احتیاج داریم. پس آقای دکتر احمدی نژاد خوب من، دولت بزرگوار من سالی یک میلیون و 500 هزار شغل احتیاج داریم. 


چند تا فرزند دارید؟
5 تا فرزند دارم. سه تا دختر و دو تا پسر دارم. 


هیچ کدام تاجر نشدند؟ 
دو پسر و یک داماد من تاجر هستند. 


کمک شان می کنید؟
کمک لازم ندارند. آنها به من کمک می کنند. خدا کمک شان کرده است. از فکر من استفاده کردند. الان امیر علی دو بار بهترین صادر کننده کشور شده است. 


جای شما را کم کم می گیرد؟ 
گرفته است. در پسته از من جلو افتاده است. 


نقدی که به شما هست اینکه تجارت سنتی می کنید. در رابطه با فرزندان تان هم این موضوع وجود دارد؟
بچه ها علمی هستند. من توصیه کردم به روز باشند. 


یک سوال تکراری و آنهم اینکه واقعا علم بهتر است یا ثروت؟ 
این سوال همیشه هست. من معتقدم علم بهتر است. به شرط اینکه از علم برای به دست آوردن ثروت هم استفاده کرد. علم باید ابزار تولید ثروت برای کشور و جامعه باشد. کشور نیاز به ثروت دارد. یک ضرب المثل قدیمی است که می گوید « به احوال آن کسی باید گریست که دخلش بود نوزده، خرج بیست.»  این موضوع مهمی است. یعنی در زندگی اجتماعی و شخصی باید درآمد بیش از هزینه باشد. پس از علم باید برای تولید ثروت استفاده کرد.

 محمد هیراد حاتمی