چگونگی توسعه کسبوکار موفق با کمک مهارتهای ساده
سین ساتکلیف یکی از معروفترین و محبوبترین تولیدکنندگان مبلمان و اثاث در انگلستان است. شرکت او به نام بنچمارک فرنیچر، 59 طراح و صنعتگر دارد و بازگشت سرمایه شرکت حدود 4 میلیون پوند در سال است.
کسب وکار ساتکلیف از اولین روزهایی که یک نجاری ساده بود، به یک کارگاه و نمایشگاه کامل طراحی توسعه یافته است. در حال حاضر، 75 درصد تولیدات شرکت بنچمارک مربوط به بخشهای تجاری است و تیم آنها با برجستهترین معماران و طراحان دنیا روی پروژههای متعدد برای دکوراسیون و مبله کردن دفاتر کاری، هتلها، رستورانها و ساختمانهای عمومی کار میکنند.
ساتکلیف پس از پایان دوران دبیرستان علاقه خود را در هنر و طراحی یافت و وارد کالج معروف طراحی پارنهام شد و همزمان نجاری کوچکی برای خود راهاندازی کرد که با ساخت قفسه و دکور آشپزخانه مخارج تحصیل خود را پرداخت میکرد؛ اما کالج پارنهام، نه تنها به او مهارت آموخت، بلکه در آنجا با شریک آینده خود به نام ترنس کانران آشنا شد. ساتکلیف در مصاحبهای نحوه توسعه کار خود را توضیح داده است.
• ترنس کانران، به عنوان شریک کاری شما، تاثیر قابل توجهی بر کسبوکارتان داشته است. در مورد نحوه راهاندازی کسب وکارتان بیشتر توضیح میدهید؟
ما در دانشکده پارنهام با هم آشنا شدیم و او از من خواست با هم همکاری کنیم. ترنس انباری کوچکی در مزرعه خود داشت که ما با سرمایه 6000 پوند آن را به یک کارگاه تبدیل کردیم. برای شروع کار من روی طراحی اولیه برخی اثاثیه کار میکردم. ما دو سال با هم کار کردیم و دوستان خوبی برای هم شدیم؛ اما بعد از دو سال تصمیم گرفتم شرکتی برای خودم راهاندازی کنم، اما ترنس به من گفت: «این کارگاه مال خود تو است» و بنابراین با یک توافقنامه مالکیت مشترک، شرکت بنچمارک در سال 1984 تاسیس شد.
• مهمترین درسی که ترنس پارنهام به شما آموخت، چه بود؟
اینکه کاری را که در ذهن دارم، حتما انجام دهم و همیشه بیشترین توانایی را برای انجام کارها بکار گیرم. اگر این راه را در پیش بگیرید، موفقیت و پول به سوی شما سرازیر میشود.
• «قدم بزرگ بعدی» را چگونه برداشتید؟
ترنس به من پیشنهاد کرد روی طراحی لوازم «بیبندام»، رستوران معروف او در لندن، کار کنم که فرصت بزرگی برای من بود. این کار اولین قدم من در طراحی صنایع چوبی برای یک مکان تجاری بود و از آن به بعد، با توجه به اینکه صنعت رستوران داری کوچک است و همه همدیگر را میشناسند، خیلی زود قراردادهای حقالعمل کاری با رستورانها و هتلهای دیگر را منعقد کردم و به تدریج توانستم به شهرت برسم. من هیچ وقت طرحهای کسبوکار خیلی بزرگ نداشتهام؛ چون همیشه بیشتر به انجام کارم علاقهمند بودهام تا کسب درآمد. البته این را هم میدانم که اگر پول نداشته باشید، نمیتوانید کارگاه خوب و کسب وکار مناسبی داشته باشید. اما همیشه سود مالی را مثل جریان برق در نظر گرفتهام. یعنی تا وقتی سوددهی وجود داشته باشد، به آن توجهی نمیکنم، زندگی متوسطی را در پیش میگیرم و تا حدی که پول داشته باشم تا بتوانم برای یک کار جدید سرمایهگذاری کنم، خوشحال خواهم بود. به غیر از سرمایه اولیه، بقیه پول ما از منابع خودمان به دست آمده و هیچ سرمایه اضافی از بیرون دریافت نکرده ایم. درآمد من در 10 سال اول کارم، بسیار ناچیز بود، اما سعی کردم زندگی ساده و بدون تجملاتی را سپری کنم. بسیاری از اعضای تیم امروز من، سالهای زیادی در اینجا کار کردهاند. استفن هزی که دست راست من است، در سن 15 سالگی به عنوان شاگرد به تیم ما پیوست و بقیه افراد هم تقریبا همین طور هستند. ماهیت کسب وکارهای هنری و دستی این است که مشاغل بلند مدتی ایجاد کنید.
• لیست مشتریان شما بسیارشگفتانگیز است. کدام یک از پروژههای شما برجسته بوده که موجب گسترش کار شده است؟
در این زمینه انتخاب سخت است. بیبندام همیشه برای من مورد خاصی است، چون دروازه ورود من به طراحی لوازم تجاری بوده است و همه تجهیزات آن را با دستهای خودم ساختم. بعد از آن، به پروژه ساختمان سنت ماری علاقه دارم که بسیار خارقالعاده است و همه چیز، از جمله میز پذیرش، کتابخانه، میز کنفرانس و غیره، کار ما بوده است. همچنین صندلیهای کمیته بین المللی المپیک 2012 لندن را ما ساختیم.
• چه چیزی به کار شما هیجان زیادی میدهد؟
نکته مهم این است که باید همواره سعی کنید ویژگیهای کارتان را تازه نگه دارید. ما همواره در نمایشگاههای متعدد شرکت میکنیم. همچنین همیشه در مورد پروژهای که میخواهیم شروع کنیم با کمک دانشگاه هنر سلطنتی تحقیقات انجام میدهم. بنابراین این کار فراتر از یک علاقه است و به اشتیاق فراوان نیاز دارد. این اشتیاق برای من به عنوان یافتن روش ساخت لوازمی که هم برای کسب وکار و هم برای دنیا مناسب باشد، تعریف میشود.
• آیا رویای تحقق نیافته یا طراحی خاصی در ذهن دارید که علاقه داشته باشید در آینده آن را انجام دهید؟
همیشه علاقه زیادی به ساختن پل داشتهام و دوست دارم روزی یک پل چوبی زیبا را طراحی کنم و بسازم. به علاوه، نقطه اوج کار من این است که قراردادی برای کار در کیوتو ببندم. این شهر برای کسانی که با چوب کار میکنند رویایی است و ژاپنیها، انقلابی شگفتآور در کار با چوب ایجاد کردهاند.