آیا واقعا میتوان کارآفرینی را آموزش داد؟
زیر و بم اداره یک کسبوکار را در کلاس یاد میگیرند، بدون شک توسعه مییابد. به همین دلیل است که تعداد سازمانهای محلی آمریکا برای آموزش دانشآموزانی که میخواهند مهارتهای کسبوکار را بیاموزند – صرف نظر از اینکه میخواهند فردی بزرگ در عرصه تکنولوژی یا صاحب یک سوپرمارکت بزرگ باشند – رو به افزایش است و در حالی که همه این سازمانها هدف مشترکی دارند، هر برنامه رویکرد متفاوتی را در پیش میگیرد و پرسشهایی را در مورد نحوه آموزش موثر کارآفرینی مطرح میکند.
تریشیا گراناتا، مدیر اجرایی موسسه «شبکه آموزش کارآفرینی»، میگوید «بسیاری از جوانان به طور طبیعی روحیه کارآفرینی دارند. اکثر آنها ایدههای بزرگی در ذهن دارند، اما فاقد مهارتهای فنی لازم برای اجرایی کردن این ایدهها هستند. ما میتوانیم چیزهایی به آنها بیاموزیم تا مطمئن شویم روحیه ذاتی کارآفرینی آنها به هدر نرفته است.»
شبکه آموزش کارآفرینی یا NFTE، در قالب یک موسسه آموزشی چنین رویکردی را اتخاذ کرده و مهارتهای کسبوکار را به دانشآموزان میآموزد. گراناتا میگوید: «این سوال را همیشه مطرح میکنم که آیا واقعا میتوان کارآفرینی را آموزش داد یا نه. پاسخ خود من به این سوال مثبت است. آنچه این دانشآموزان نیاز دارند و آنچه ما میتوانیم به آنها یاد بدهیم، مهارتهای مهمی هستند؛ مانند اینکه چگونه شبکهسازی کنند، چگونه با مشتری برخورد کنند و چگونه سرمایهگذاری موفقی داشته باشند.»
از زمان تاسیس این موسسه در سال 1987، بیش از نیم میلیون دانشآموز در یکی از کلاسهای گروهی آن شرکتکردهاند. تازهترین بررسی NFTE نشان میدهد دانشآموزانی که در این کلاسها شرکت کردهاند، نمرات بالاتری در دبیرستان کسب میکنند، در آینده میزان خوداشتغالی بالاتری دارند و درآمد آنها نیز از میانگین ملی بالاتر است.
چانت گودوین که در آخرین سال دبیرستان در یکی از کلاسهای NFTE شرکت کرده این کلاسها را بسیار تاثیرگذار دانسته و میگوید: «معلم درسها را بسیار ملموس و مناسب سن ما آموزش میداد. مهمترین بخش آموزش این بود که چگونه میتوانیم از چیزی که یاد میگیریم، پول درآوریم.»
گودوین در همان سال یک شرکت پشتیبانی کامپیوتری برای خود تاسیس کرد و برنده شدن طرح کسبوکارش در منطقه توانست چند سرمایهگذار را جذب کند.
فراتر از مدارس
این مهارتها در کجا باید آموزش داده شود؟ ادوارد گرنیر، رئیس شعبه محلی موسسه JAGW که سواد مالی و کارآفرینی را در مدرسه از سطوح پایین تا دبیرستان تدریس میکند، معتقد است آموزش کارآفرینی باید فراتر از محیط کلاس باشد.
گرنیر میگوید: «این کلاسها باید به کسبوکار در دنیای واقعی آورده شوند. مطمئنا در یک جایگاه آکادمیک، دانشجویان چیزهایی یاد میگیرند، اما نمیدانیم چقدر از این کلاسها الهام میگیرند و چقدر میتوانند یادگیریهایشان را نگه دارند.»
گرنیر در گروه خود دانشآموزان را از مناطق مختلف جمع میکند تا سواد مالی اولیه و مهارتهای مدیریت مالی را به آنها بیاموزد. اما او معتقد است به محض اینکه دستور کار آموزش از مدیریت مالی شخصی فراتر رفته و مدیریت کسبوکار مطرح میشود، آموزش باید خارج از کلاس ادامه
پیدا کند.
مثلا گروه JAGW در برنامهای موسوم به «برنامه شرکت»، با مدارس منطقه همکاری میکند تا دانشآموزانی را که میتوانند از این برنامهها منتفع شوند، شناسایی کند. پس از آن، تیم گرنیر کارآفرینان، مدیران و دیگر رهبران کسبوکار داوطلب را برای کار کردن با این دانشآموزان، خارج از محیط مدرسه، استخدام میکند.
یک ماه در سال، هر مربی جلسهای با گروهی از دانشآموزان برگزار میکند تا به آنها در نوشتن طرح کسبوکار، سرمایهگذاری، ایجاد و فروش محصول، مدیریت درآمد و سپس سهامی کردن شرکت در پایان سال کمک کند.
گرنیر میگوید یکی از دلایل کارآیی این مدل این است که آموزش کارآفرینی موثر، فراتر از یک برنامه آموزشی مدون صورت میگیرد.
کریس براون، برنامه آموزشی دیگری را در منطقه اداره میکند و مانند گرنیر معتقد است این برنامهها باید آموزش داخل مدرسه و خارج مدرسه را همزمان دربربگیرند. او میگوید: «کار کردن با دانشآموزانی که میخواهند یک ترم یا یک سال را بگذرانند موفقیتآمیز نخواهد بود. بنابراین برای رسیدن به نتیجه مطلوب، چهار سال کامل با آنها کار میکنیم.»
در سال دوم آموزش، آنها شرکتهایی را ثبت میکنند و هر تیم با یک سرمایهگذار که حدود 1000 دلار در شرکت آنها سرمایهگذاری میکند، شریک میشود. سپس به هر تیم فضایی در حد 400 مترمربع داده میشود تا با مشاوران و اساتید آکادمیک ملاقات داشته باشند، محصولات خود را تولید کنند و فروش این محصولات را در سطح شهر آغاز کنند. فرآیند توسعه کسبوکار و آموزش آکادمیک تا پایان سال آخر این دوره ادامه پیدا میکند. این گروه تاکنون با بیش از 200 دانشآموز کار کرده که 95 درصد آنها پس از گذراندن دوره آموزشی خود توانستهاند وارد دانشگاه شوند.
خارج از مدرسه
یکی از تازهترین برنامههای آموزشی کارآفرینی، برنامه »نسل زد» (Gen-Z) است که شرکت Bisnow آغاز کرده است. این شرکت در برنامه خود، کارگاههای آموزشی نیمروزهای برای دانشآموزان مقطع دبیرستان برگزار میکند که طی آن، شرکتکنندگان از شرکتهای تازهتاسیس محلی بازدید میکنند، کارآفرینان را ملاقات میکنند و در تمرینهایی به هدف ایجاد، توسعه و بازاریابی یک شرکت جدید شرکت میکنند.
دوگ اندرسون، رئیس شرکت Bisnow معتقد است: «بسیاری از جوانان نمیدانند برای اجرایی کردن ایدههایشان باید از کجا کمک بگیرند و امیدوار است نسل z بتواند آنها را به فکر کردن در مورد کارآفرینی تشویق کند.»
اندرسون میگوید هدف ما این است که «تجربه عملی در دنیای واقعی را برای دانشآموزان ایجاد کنیم، به طوری که آنها نحوه کار یک بنگاه تازه تاسیس و کارآفرینان واقعی را از نزدیک ببینند.»
برخلاف طرحهای قبلی که هدفشان آموزش اصول اولیه راهاندازی و مدیریت یک کسبوکار کوچک است، برنامه شرکت Bisnow طوری طراحی شده که بلندپروازی را به جوانانی که آرزو دارند زوکربرگ بعدی باشند، القا میکند. اندرسون میداند تیم او باید کارگاهها را جذابتر کند و مشوقهایی برای دانشآموزان ایجاد کند. به عقیده او، جوانان امروز در مقایسه با نسلهای گذشته باید نگاه متفاوتتری به کارآفرینی داشته باشند.
اندرسون با اشاره به افرادی مانند زوکربرگ میگوید: «کارآفرینان امروز به اسامی بسیار آشنا و نزدیکی تبدیل شدهاند که با دوران مدرسه ما تفاوت بسیاری کرده است. نگاه بچهها به این کارآفرینان مثل نگاهی است که به ورزشکاران یا خوانندههای محبوبشان دارند.»
وندی تورنس، مدیر بخش کارآفرینی بنیاد کافمن میگوید انواع مختلف برنامههای آموزش به جوانان، چه آنهایی که دانشآموزان را به کارآفرینان معرفی میکند و چه برنامههایی که به آنها کمک میکند شرکت تاسیس کنند، نقش مهمی دارند و همه آنها مهارتهای اولیهای را میآموزند که جوانان را در راهاندازی شرکتی برای خودشان به موفقیت میرساند.
مهمتر از همه اینکه این برنامه باعث میشود دانشآموزان «کارآفرینانه» فکر کنند؛ یعنی به دنبال مشکلات باشند و راه حلهایی برای آنها بیابند.
تورنس میافزاید: «داشتن این رویکرد، فارغ از اینکه این افراد در آینده شرکت خودشان را تاسیس کنند، کارمند شرکت دیگری شوند یا بخواهند مشکلی اجتماعی را حل کنند، در زندگی اجتماعی به آنها کمک خواهد کرد. مهم نیست آنها چه شغلی را انتخاب میکنند، بلکه چیزی که اهمیت دارد این است که از نگاه یک کارآفرین به دنیا بنگرند.»
(نویسنده: J.D. Harrison مترجم: مریم رضایی ) منبع: Washington Post