در دنیای کارآفرینی راههای بیشماری برای شروع و راه اندازی یک استارتاپ وجود دارد. استارتاپ ها یا همان کسب و کارهای نوپا معمولا در ابتدای راه انرژی زیاد اما امکانات کمی در اختیار دارند. نبود سرمایه کافی و امکانات مناسب برای اجرا و پیاده سازی ایدهها میتواند تمام اشتیاق کارآفرین را برای دنبال کردن ایدههایش از بین ببرد. ولی کارآفرینان نباید نگران باشند. امروزه در تمامی نقاط دنیا توجه ویژهای به استارتاپها میشود. هم دولت و هم بخش خصوصی در تلاش هستند تا کار را برای استارتاپ ها و کارآفرینان راحتتر کنند و به رشد آنها کمک کنند. سرمایه گذاران فرشته خو، مراکز رشد و شتابدهندهها همگی سعی دارند تا مواد اولیه لازم برای راه اندازی کسب و کار را برای صاحبان ایده فراهم کنند.
داستان شتابدهنده ها اینگونه شروع شد...
داستان فقط به چند سال قبل برمیگردد. در سال 2005 آقای پاول گراهام اولین مرکز شتابدهنده به نام Y combinatory را در ایالت ماساچوست تاسیس کرد. از این ایده به شدت استقبال شد و شتابدهندههای دیگری در آمریکا به وجود آمدند. با موفقیت مراکز شتابدهنده در آمریکا، اروپا نیز وارد این عرصه شد. امروزه شتابدهندههای بیشماری در سراسر جهان برای حمایت از استارتاپها ایجاد شدهاند
در پایان قرن بیست و یکم عملا مرگ و میر وجود نخواهد داشت. ما انسان ها با استفاده از مزایای فنآوری انتقال مغز جاودان می شویم. تاکنون حیات و زندگی ما به طول عمر سخت افزارمان گره خورده بود. وقتی سخت افزار در هم می شکست کار ما تمام بود. اما وقتی که از مرز بگذریم و خود را درون فنآوری رایانه جای دهیم، ذهن ما به تکامل خود ادامه خواهد داد. امروزه نرم افزار ما نمی تواند رشد کند. زیرا درون مغزی مرکب از تنها ۱۰۰ تریلیون اتصال و سیناپس گیر افتاده است. عمر نرم افزار ما در آینده دیگر به بقای مدار محاسباتی مغزمان وابسته نخواهد بود. در واقع روزی خواهد رسید که هویت و بقای انسان از سخت افزار و بقای آن مستقل خواهد شد. جهانی را مجسم کنید که تفاوت بین انسان و ماشین محو می شود. جهانی که مرز میان بشریت و تکنولوژی رنگ می بازد. قرن بیست و یکم به روایت ری کوزویل وعده زمانی را می دهد که پیوند هوش انسان با هوش مصنوعی ماشین بنیان زندگی بشر را گسیخته کرده و آن را دگرگون می سازد.
علاقه من به آینده نگری بیشتر ریشه درعلاقه من به اختراع دارد. از زمانی که پنج ساله بودم می خواستم که یک مخترع بزرگ شوم و خیلی زود فهمیدم که اگر کسی بخواهد مخترع موفقی شود باید آینده را خوب بشناسد. این کار کمی شبیه ورزش موج سواری است چون باید در زمان مناسب سوار موج ها شد. من وقتی که یک کار را تمام می کنم می فهمم در مقایسه با زمانی که کار را آغاز کرده ام، در جهان تغییرات زیادی رخ داده است.