پیگمالیون ( Pygmalion effect ) یکی از افسانههای یونان است. و پیگمالیون نام مجسمه سازی بود که عاشق مجسمهای شد که خودش ساخته بود. او مجسمه اش را در آغوش میگرفت و به تدریج احساس کرد از سختی سنگ آن مجسمه کاسته شده است. مجسمه به تدریج نرم و نرمتر شد و در نهایت مانند پیکر یک انسان، در آغوش پیگمالیون قرار گرفت. پیگمالیون درواقع دلباخته تصویری شد که در ذهن خود از محبوبش ساخته بود و این افسانه یونانی، نمایشنامه نویس ایرلندی، جرج برنارد شاو را بر آن داشت تا نمایشنامه پیگمالیون را بنویسد.
در این نمایشنامه، الیزا دولیتل (یکی از شخصیتهای نمایش) میگوید:
"باید گفت که در اصل تفاوت یک بانو و یک دختر خدمتکار در این نیست که آنها چگونه رفتار میکنند، بلکه تفاوت در این است که با آنها چگونه رفتار میشود. برای پروفسور هیگینز، من همیشه یک خدمتکار هستم، زیرا او همیشه با من مثل یک دختر خدمتکار رفتار کرده و میکند. اما میدانم که میتوانم برای تو بانویی متشخص باشم، چون تو همیشه با من مثل یک خانم رفتار کرده و میکنی"
پیگمالیون را به عنوان نماد «انتظار» و «تاثیر انتظار بر واقعیت» میدانند. هنگامی که شما از یک انسان انتظاری دارید، این انتظار شما، در نهایت منجر به توسعه توانمندیهای مختلف در آن فرد میشود، این پدیده را "اثر پیگمالیون" می نامند که در زندگی شخصی و ارتباط با دیگران بسیار کاربرد داشته و موثر است و در مدیریت نیز بسیار بکار می رود.
اثر پیگمالیون اشاره به یک پدیده روانشناسی دارد که بر اساس آن افراد نسبت به سطح انتظارات دیگران واکنشهای مستقیم نشان میدهند. برای نمونه اگر معلمی براین باور باشد که بچهای کند ذهن است، خود بچه هم باور میکند و واقعاً دیر یاد میگیرد در عین حال عکس این نیز صادق است و اگر از کسی انتظارات بالایی برود او تلاش خود را برای دستیافتن به چنین انتظاری بالاتر میبرد.
روشی که مدیران برای مدیریت کارکنان زیردست خود استفاده میکنند به صورت پنهان، ولی بسیار مهم، تابع انتظار و برداشت آنها از توانمندی کارکنانشان است. هنگامی که یک مدیر به اشتباه فکر میکند کارمندش ناتوان است، زخمهای سنگینی را روی روح و جان او میگذارد که عزت نفس کارمند و تصویر ذهنی که او از خودش دارد تا سالها آسیب میبیند و قطعا کارمند همانی می شود که مدیر انتظار دارد. در مقابل، زمانی که یک مدیر فکر میکند کارمندش توانمند است، اعتماد به نفس کارمند افزایش مییابد، توانمندی و خروجی کاری او نیز زیادتر میشود و می توان گفت ماجرای پیگمالیون برای کارمند تکرار میشود.
در ترویج و آموزش کارآفرینی هم استفاده از این اثر میتواند تاثیرات شگرفی به جا بگذارد. شاید مهمترین وظیفه یک مربی یا مدرس کارآفرینی این است که به مخاطب خودش حس کارآفرینی را القا نماید و به او کمک کند تا خودش را به عنوان یک کارآفرین موفق باور کند.