ایدههایی که موفق و پیشرو هستند در ذهن کارآفرین شکل میگیرد و مسیر موفقیت خود را طی میکند. اما از طرفی دیگر ممکن است به ازای هر ایده موفق 1000 ایده ناموفق و ناکام وجود داشته باشد. آنها در سکوت میآیند و میروند و کمتر مورد بررسی قرار میگیرند. انرژی و زمان زیادی برای آنها هدر میرود.
اگر فرض کنیم برای هر ایده موفق لازم نیست 1000 ایده شکست خورده داشته باشیم آن گاه مطالعه این نوشته سودمند خواهد بود.
ایده جدید کجاست؟
یافتن ایده برای استارتاپ (گروهی که تلاش میکند یک ایده را به یک محصول تبدیل کند و یک شرکت بهوجود آورند) با فکر کردن در مورد ایدههای جدید به نتیجه نمیرسد بلکه با فکر به مشکلات و نیازها، خصوصا نیازهایی که خود داریم به نتیجه میرسد.
بهترین ایدههای استارتاپی سه خاصیت مشترک دارند : سازندهها خود خواهان آنند ، خود میتوانند آن را بسازند، تعداد کمی به ارزش آن پی بردهاند. مایکروسافت، یاهو، گوگل، اپل و فیسبوک نمونههایی از آنند.
آیا مشکل محسوس است؟
چرا اینقدر مهم است که روی مشکلی که داریم کار کنیم؟ این کار به ما اطمینان میدهد که نیاز وجود دارد و برای ما محسوس و واقعی است. بسیاری از استارتاپها روی مشکلی کار میکنند که وجود ندارد. گاهی ایدهای را ممکن است در بین دوستانتان مطرح کنید و آنها همه بگویند که کاربرد خواهد داشت. این قضاوتی است که در مورد نیاز مردم صورت میگیرد، اما ممکن است در عمل استقبال نشود. گاهی مردم فکر میکنند ایدهای که برای دیگران جذاب است، کاربرد خواهد داشت. این یک اشتباه رایج است.