از مدیریت بوروکراسی تا آزادی اقتصادی کامل. عقاید و نویسندههای متعددی روی این موضوع کار کرده و اظهارنظر میکنند. با این وجود هنوز یک ضعف در تعریف یک زبان مشترک در مدیریت دیده میشود. حال با این وصف اگر در یک اتاق تعداد زیادی مدیر را دور هم جمع کنیم، به همان تعداد نظرات مختلف از احتیاجات یک مدیر، دانش او و وظایفش خواهیم شنید.
حالا دیگر زمان آن رسیده که از حاصل دههها بررسی و تئوریپردازی، یک تعریف ساده ولی جهانشمول به جای تعاریف مختلف و گیجکننده برای مدیریت استنتاج کنیم.
نتایج تحقیقاتی که از مصاحبهها به دست آمده، نشاندهنده شباهت ملموسی بین 60 تا 70 درصد از مدیران موثر است. انگار که آنها از یک آییننامه برای کار خود استفاده میکنند. بررسی، تجربه و دانش به دست آمده از تحقیقات نشان میدهد که مدیریت موثر یک دستورالعمل دارد. مانند یک DNA در انسان که میتواند یکسری از ویژگیها را بهطور مشترک در او خلق کند. برای به دست آوردن خصوصیت مدیریت خوب، این پنج قانون را باید رعایت کنید!
1. پیکرتراشی آینده: این خصلت در ابعاد استراتژی مدیران نهفته است. کسانی که توانایی ساخت یک استراتژی را دارند اول پاسخ این سوال را برای خودشان روشن میکنند: «به سمت چه مقصدی حرکت خواهیم کرد؟» در گام بعدی آنها از این مساله اطمینان پیدا میکنند که تمام اطرافیان هم مسیر را به خوبی میشناسند. آنها مسیری را پیدا میکنند که سازمان برای موفقیت باید به آن طرف حرکت کند. استراتژی یک مدیر موثر براساس منابعی است که در اختیار دارد، از جمله: سرمایه، نیروی انسانی و توانایی اعضای گروه. برای رسیدن به هدف، اعضای تیم برای تغییرات مورد نیاز توجیه میشوند. افرادی که استراتژی را تعیین میکنند، یک دید کلی به آینده داشته و شرکت را برای خلق آن تصویر و روبهرو شدن با مشکلات آن آماده میکنند. مراحل کار این مدیران شامل خلق کردن، تعریف کردن و به عرصه ظهور رساندن با امکانات موجود است.
2. عملی کردن ایدهها: دانشتان را در عمل به اجرا برسانید. بُعد اجرایی یک مدیر روی جواب این سوال متمرکز میشود: «روش تعیین شده چگونه میتواند رسیدن به مقصد را تضمین کند؟» یک مدیر اجرایی قوی، میتواند روشها را به عمل تبدیل کند. آنها خوب میدانند که چگونه خوشحالی و انرژی را به گروه تزریق کنند، حسابها را ردیف کنند، چه تصمیمهایی را خودشان بگیرند و چه تصمیماتی را به دیگران واگذار کنند و اینکه به خوبی روابط بین گروه را سازماندهی کنند.
3. تعهد به استعدادها: یک مدیر باهوش به این سوال پاسخ میدهد که «در این سفر تجاری چه کسانی ما را همراهی خواهند کرد؟» برای نتیجه گرفتن باید شناسایی، جذب و پایبند کرد. شناسایی یعنی پیدا کردن نیازهای راه برای رسیدن به هدف. ایجاد کردن یعنی ساختن یا حتی جذب نیروها و مهارتهای لازم و پایبند کردن یعنی ایجاد بستری برای استعدادها که بتوانند بهترین تلاششان را برای همکاری با شرکت به کار گیرند. مدیران باهوش، نیروهایی پرتلاش، حرفهای و وفادار تولید میکنند. بیشترین تلاش این دسته از مدیران معطوف به سازگار کردن نیروها با استراتژی است.