فناوری عامل تغییر خصمانهای برای مدیریت میانی تلقی میشود و البته عکس این موضوع نیز صادق است. زمان آن فرا رسیده است که به گذشته نیمنگاهی داشته باشیم و رابطهای جدید در دنیای دیجیتال برای این دو تصور کنیم. دلیل این امر پویایی نیازهای دنیای دیجیتال است که مستلزم سبک جدیدی از رهبری است، ثابت شده است که مدیران میانی از پتانسیل پذیرش و اجرای این سبک نوین رهبری برخوردار هستند، سبکی که نقش یک مدیر واقعی را برای آنان به ارمغان خواهد آورد.
مدیریت میانی مجموعهای گسترده از مدیران را شامل میشود که بهعنوان عامل پیوند مدیران ارشد و سرپرستان و مدیران عملیاتی تلقی میشوند. مدیران بخش میانی سازمانها با مجموعهای از وظایف سروکار دارند که از آن بهعنوان بوروکراسی سازمانی یاد میشود.
به نظر شما آیا واقعا چنین است؟ عصر دیجیتال و دگرگونیهای شگرف ناشی از پدیدههای تکنولوژیک، چه نقش و اهمیتی در تغییر وظایف مدیران میانی خواهند داشت؟مدیران میانی سالها همچون کیسه بوکسی برای نظریههای کسبوکار بودهاند. وظایف این لایه مدیریتی اغلب بر تعدیل عملیات سازمانی متمرکز بوده است. با این اوصاف، بهراحتی میتوان مدیریت میانی را مانعی بر سر راه ظهور فناوری در سازمان و متعاقبا مانع توسعه کسبوکار دیجیتال دانست.نظریهپردازان سازمانی به مطالعه نقش مدیران میانی در برقراری فرآیندهای ارتباطی و هماهنگکننده ازطریق جریان نوظهور اطلاعات میپردازند. مدیریت میانی در گذشته کانال انسانی سازمان تلقی میشد. با ظهور فناوریهای امروزی که بهراحتی قادرند جریان اطلاعاتی مناسبی را در سازمان ایجاد کنند، نقش این کانالهای انسانی چه خواهد بود؟ پاسخ این پرسش در فهم نحوه تاثیرگذاری تغییرات تکنولوژیک بر فرآیندهای مدیریتی و سازمانی نهفته است.فناوریهایی که ناکارآمدی را کاهش میدهند، تکنولوژیهای دیجیتال از این قاعده مستثنی نیستند. تجزیه و تحلیلها، همکاریهای مبتنی بر رسانههای اجتماعی، دادههای حجیم یا فرآیندهای مبتنی بر رایانشهای ابری ظرفیتهای جدیدی برای همکاری و کنترل فراهم میآورند.