طرح این بحث که آیا زنان بهعنوان رهبر یا مدیر تاثیر بهخصوص یا ویژهای بر نحوه کارکرد زیردستان خود دارند یا خیر، اغلب سبب ایجاد هیجان و التهاب میشود، حتی بدون در نظر گرفتن بازخوردها هم، در جهان کسبوکار مردسالار فعلی این موضوع همانند یک میدان حساس و بالقوه میماند.
جنسیت یک مدیر یا رهبر تا چه حد بر نحوه عملکرد او موثر است؟ پیش از اینکه به این موضوع بپردازیم، نباید فراموش کنیم که هر تلاشی برای تشریح رفتار انسانها (که اساس آن بر جنسیت استوار باشد) در معرض خطر کلیشهسازی، سادهانگاری و تعمیمهای غلط است.
زنان یک کلیت واحد نیستند و باید مراقب باشیم وقتی در مورد آنها سخن میگوییم با توسل به یک استقرای ناقص ویژگیهای یک دسته را به کل مجموعه سرایت ندهیم. از طرفی همیشه کلیشههایی درمورد جنسیتها وجود دارد، کلیشههایی که اغلب مردسالارانه هستند و مجموعهای از صفات را که نمودهای قدرت و قاطعیت هستند به مردان و دستهای از صفات را که نمودهای ضعف و ظرافتند به زنان نسبت میدهند، در کنار این دو خطر، خطر سادهانگاری نیز هر تاملی را تهدید میکند. اینها سه خطری هستند که نباید فراموش کنیم.
نتایج برخی از تحقیقات و مشاهدات نشان میدهد که زنان در زمینه رهبری متفاوت با مردان عمل میکنند؛ هرچند که پژوهشهای دیگری وجود دارند که این مدعا را نقض میکنند یا علت تفاوتها را اموری موقتی میدانند؛ اما گروه اول بر برخی ویژگیها به عنوان تفاوتهای اساسی مدیران زن پای میفشرند.