پی یر امیدیار رئیس و موسس سایت ایبی (eBay) اولین و معروف ترین وبگاه مخصوص حراج و خرید و فروش اینترنتی می باشد که تا آخر سال ۱۹۹۸، ۱/۲ میلیون عضو ،۷۵۰ میلیون دلار حجم معاملات و حدود ۸ میلیون دلار سود به همراه داشت.
حال بعد از گذشت حدود ۱7 سال شرکت بزرگی شده است با بیش از ۶۰۰۰ کارمند و میلیاردها دلار سهام. آن چه می خوانید خلاصه ای است از تاریخچه ی E-Bay و زندگینامه او.
وقتی پیر امیدیار سایت eBay.com را به عنوان یک نوع سرگرمی راهاندازی کرد، فکرش را هم نمیکرد روزی صاحب بزرگترین بازار اینترنتی جهان شود که روزانه چهار میلیون حراج در آن صورت میگیرد، هر ۲۴ ساعت نیم میلیون گزینه برای خرید در آن وارد میشود و ارزشی معادل ده میلیارد دلار پیدا میکند.
پس از خواندن مقالات مختلفی در مورد eBay و موسس ایرانی آن، مطالب جالبی یاد گرفتیم که فکر می کنیم برای هر کسی که بخواهد یک کسب و کار جدید را شروع کند میتواند مفید باشد، در ادامه این پست، این مطالب را نکته وار برایتان آورده ایم.
۱– امتحان کنید.
امیدیار میگوید وقتی به دستآوردهای افراد موفق نگاه میکنی و میگویی: «عجب کار سختی بوده!»، مطمئن باش کار سختی بوده و وقتی به کارهایی نگاه میکنی که به نظر آسان میرسند، احتمالا آنها هم سخت بودهاند. تا وقتی خودت دست به کاری نزنی، هیچ وقت نمیفهمی که واقعا چهطور بوده است. تو در بعضی چیزها شکست خواهی خورد، این تجربه ی آموزندهای است که تو نیاز داری آن را با خودت ببری و در تجربه بعدیات استفاده کنی.
2– دنبال علایق تان بروید.
موسسeBay تاکید می کند، اگر به چیزی خیلی علاقه داشته باشی و سخت کار کنی، فکر میکنم موفق خواهی شد. ولی اگر تجارتی را شروع کنی تنها به این امید که کلی پول پارو کنی، احتمالاً موفق نخواهی شد. چون این دلیل اشتباهی برای شروع یک کار تجاری است.
تو باید واقعاً به کاری که داری انجام میدهی، باور داشته باشی، باید آنقدر به آن علاقه داشته باشی که بتوانی زمان و تلاش لازم را برای رساندن آن کار به موفقیت، کنار بگذاری. آن وقت است که به موفقیت خواهی رسید.
وی میگوید من به دنبال چیزی بودم که از انجام دادنش لذت میبردم. در واقع علاقه خودم را دنبال میکردم. اگر از کار لذت ببرید، دیگر کار حساب نمیشود. من همیشه دوست داشتم با کامپیوترها سروکار داشته باشم، محرک و انگیزه من این بود که بتوانم نرمافزاری ایجاد کنم که برای آدمها سود داشته باشد و بر روی آنها تاثیر بگذارد.کاری که من میکردم واقعاً کار نبود، مانند این بود که دارم تفریح میکنم.