میان کار محور بودن یا هدف محور بودن تفاوت زیادی وجود دارد. افراد هدف محور کسبوکار را به سوی هدفی که باید هدایت میکنند.
این افراد که تنها در پی کسب موفقیت بیشتر هستند باعث نگرانی رهبران کسب و کارها میشوند و در صورتی که مدیر عامل شوند، خطر آنها بیشتر نیز میشود. چرا؟ چون میل آنها به کسب موفقیت، چشم آنها را بر روی نیاز مبرم و حیاتی به کارآمدی میبندد.
کلمه «کسب موفقیت» (achieve) از یک عبارت فرانسوی به معنای «به سرانجام رساندن: نشات میگیرد و در واقع این دقیقا همان کاری است که افراد هدف محور (Overachiever) انجام میدهند: آنها کارها را به سرانجام میرسانند. گاهی اوقات جالب است که شاهد چنین فعالیتی باشیم، ولی گاهی اوقات فعالیت آنها اصلا مناسب نیست. در هر حال، آنها به دنبال آن هستند تا به هر طریقی که هست کار را انجام دهند بدون توجه به اینکه این کار چه هزینههایی در پی دارد.
کلمه «عملکرد» (perform) نیزگرچه از یک لغت فرانسوی نشات میگیرد، اما معنی آن کاملا متفاوت است. این کلمه به معنی تکمیل موضوعات از طریق ایجاد تغییر است. هنر کارمحوری، فقط در سرانجام رساندن کار خلاصه نمیشود، بلکه منظور تکمیل آن است، یعنی آن را به طور کامل انجام دادن و تغییر آن در جهت بهبود. کارمحوری (به معنی کامل کردن یک موضوع از طریق ایجاد تغییر) یک مفهوم ظریفتر و دقیقتر در مقایسه با کسب موفقیت محض است. شما میتوانید (اگر بخواهید) یک موضوع را به زور هم که شده به سرانجام برسانید، اما برای آنکه کارمحور باشید باید با ظرافت، صبر و دقت عمل کنید تا یک موضوع را به آنچه واقعا میتواند باشد، تغییر دهید.
البته این به آن معنا نیست که افرادی که فقط در فکر کسب موفقیت هستند، نمیتوانند مدیر عاملهای خوبی باشند. میتوانند، اما بسیار سخت است و مهمترین دلیل آن این است که آنچه آنها انجام میدهند (به دست آوردن، به دست آوردن، به دست آوردن) و ریاست کردن است، حتی اگر واقعا در این موقعیت نباشد.