مهندس سعدی

کارآفرینی بر محور اکوسیستم و اقتصاد دانش بنیان

مهندس سعدی

کارآفرینی بر محور اکوسیستم و اقتصاد دانش بنیان

مهندس سعدی

رشد و توسعه متوازن اقتصادی و اجتماعی کشور با کارآفرینی بر مبنای عامل اصلی سرمایه انسانی در اکوسیستم و ایجاد ارزش اقتصادی و اجتماعی برتر در فضای انگیزشی رقابتی کارآفرینانه و حمایت از تولید ملی دست یافتنی است. بی شک ثروت کل جامعه حاصل مجموع ثروت اقتصادی و ثروت اجتماعی است.


طبقه بندی موضوعی
اوقات شرعی

۲۸۳ مطلب با موضوع «آموزش و مهارت» ثبت شده است

۱۸شهریور

این عنوان مقاله ای خواندنی است که توسط آقای حمید حسن آبادی ، ایران ترجمه شده است، در مقدمه ی آن چنین آمده است :

سؤال حیاتی وجود دارند که اعضای هیات مدیره می‌بایست در هنگام بحث با مدیران فناوری‌اطلاعات و کسب‌و‌کار راجع به سیاست فناوری شرکت، بپرسند.


بعضی از سازمان‌ها در حال ایجاد انجمن‌های فناوری جدید، ارتقاء مهارت مدیران شرکت و تقویت استفاده از فناوری اطلاعات، همه با هدف اجازه دادن به اعضای هیئت مدیره برای پرسش سؤالات درست راجع به فناوری، هستند. امّا اساسی‌ترین سؤالات در زمانیکه فناوری‌‌های دیجیتال در حال از هم گسیختن صنایع هستند و تسلط بر این فناوری‌ها، کلید بقاء و موفقیت طولانی مدت است، چه می‌باشند؟

مطمئناً، خصوصیات شرایط شرکت‌‌ها، تمرکز مباحث و جزئیات سؤالات را تعیین می‌کنند. به هر‌حال، در میان همه صنایع، هر مدیر شرکت  چه آشنا با فناوری‌اطلاعات و چه نه  از مرور سؤالات زیر بعنوان نقطه‌ی شروعی برای شکل‌دهی یک مکالمه مؤثر با هیئت‌مدیره درباره اینکه شرکت به چه چیز‌هایی نیاز دارد تا به یک برنده در استفاده از فناوری تبدیل شود، بهره می‌برد.

 متن کامل ترجمه ی این مقاله ی 

۱۵شهریور

دهه اول کار کردن،احتمالن مزخرف‌ترین دوران زندگی هر کسی‌ست.

آدم مثل دونده‌ای کور به در و دیوار می‌خورد. نه می‌داند چه می‌خواهد و حتا اگر بداند، نمی‌داند چطور به آن برسد. من هم تجربیات کار را به سخت‌ترین و پرهزینه‌ترین راه‌های ممکن کسب کردم. چهارده سال پیش هیچ‌کس نبود که اینها را بهم بگوید. شاید اگر بود هم به حرفهاش گوش نمی‌کردم. شاید هم زندگی‌م تغییر می‌کرد. اینجا می‌نویسمشان به این امید که شما ناچار نباشید از راه سخت یادشان بگیرید.

۱ -کاری را انجام بدهید که ازش لذت می‌برید.
اگر لذت می‌برید معنیش این است که خوب انجامش می‌دهید. وقتی خوب انجامش می‌دهید معنیش این است که آدم «اون کاره» هستید ( فحش نیست!) وقتی آدم اون‌کاره هستید یعنی همیشه برایتان موقعیت کاری خوب وجود دارد.
یک نجار درجه یک از یک پزشک درجه سه می‌تواند بیشتر درآمد داشته باشد.
۲- تا زمانی که به کاری برسید که ازش لذت می‌برید همین که کاری بکنید که آزارتان ندهد کافی‌ست.
قرار است هشت ساعت در روزتان را به ازای درآمد بدهید. نات ئه بیگل دیل. همه دنیا دارند این کار را می‌کنند. بعضی جاهای دنیا کارگران بیست ساعت از شبانه‌روزشان را در عوض یک وعده غذای گرم و جای خواب غیر مسقف می‌فروشند. پس زیاد سخت نگیرید.
من در دوران خدمت تایپیست بودم. دو سال تمام روزی هشت ساعت کارم این بود که نامه ‌های اداری پر از غلط نگارشی را ( که سرهنگ جان می‌نوشت) تایپ کنم. بعد مدتی فهمیدم می‌توانم هشت ساعت مغزم را به حالت اسلیپ ببرم و بگذارم دستم کار کند. می‌توانم نیمه پر لیوان را ببینم: بعد آن هشت ساعت مغزم با کلی انرژی ذخیره شده آماده نوشتن بود و الان در تایپ ده انگشتی می‌توانم با تایپیست‌های حرفه‌ای مسابقه بدهم.
۳ -اگر شغلتان آزارتان می‌دهد آن را رها کنید.
همین الان رهایش کنید. کسی بخاطر رها کردن شغلش از گرسنگی نمرده. ولی روان آدم‌های زیادی بخاطر شغل بد به کل نابود‌ شده‌ است. آدمیزاد برای زندگی بیش از از اجاره خانه به روانش نیاز دارد.
۴ -اگر تازه‌کار هستید بند پیش شامل حالتان نمی‌شود!
اگر تازه وارد دنیای کار شده‌اید از سختی‌ها استقبال کنید. شرایط دشوار برای آدم تازه‌کار موقعیت بی‌نظیری‌ست که می‌تواند طی مدت کوتاه بسیار به تجربیات و توانایی‌های شما بیافزاید. شما می‌توانید در این دشواری‌ها قسمت هایی از وجودتان را کشف کنید که اصلن نمی‌دانستید آنجاست. بنابراین سوسول‌بازی را بگذارید کنار و به شیوه آن بزرگمرد بگویید: «خرده شیشه بپاش! شن بریز!»
۵- اگر شرایطی که پیشنهاد می‌دهند زیادی سخاوتمندانه است کار را قبول نکنید!
چرا؟ چون پولتان را می‌خورند. به همین سادگی. بازار کار پر از کهنه‌گرگ‌هایی‌ست که دنبال جوانک‌های ساده‌دل و بلندپرواز می‌گردند. کلاهبرداری شاخ و دم ندارد. از من می‌شنوید حتا ریسک نکنید. اگر مبلغی که کارفرما می‌گوید سنخیتی با مهارت/تجربه/ شهرت شما ندارد از خودتان بپرسید: چرا من؟
جواب: چون شما تازه کارید و راحت می‌شود سرتان کلاه گذاشت. اگر به کمک‌های الهی اعتقاد دارید شروع کنید به کندن زیر خانه‌تان. احتمال این که آنجا چاه نفت پیدا کنید بیش از این است که پروردگار از طریق یک پیشنهاد زیادی سخاوتمندانه کاری وارد عمل شود.
۶ -پیشنهاد کارفرما نسبت مستقیمی با سر و وضع شما دارد.
اگر ساعتی که به مچ شماست ۵ میلیون نمی‌ارزد بنابراین سر قرارداد ۲۰۰ میلیونی نروید و وقتتان را تلف نکید.
ماجرا چیست؟ هر کس در موقعیت کارفرما قرار می‌گیرد برای خودش یاد می‌گیرد که ارزیابی سریعی از کارمند/کارگرش داشته باشد. اولین سوال ارزیابی شخصی این است: آیا طرف تجربه این کار را دارد و از پس آن بر می‌آید؟‌ در واقع :‌قیمت او در بازار کار چقدر است؟
شما اگر نیروی کار گران‌قیمتی باشید ( در نگاه کارفرما) این ماجرا باید بازتابی در سر و وضعتان داشته باشد.این قاعده شامل حال مشاهیر نیست. فوقش با خودشان می‌گویند: پوفف. عباس کیارستمیه بعد کفشهاش رو از مولوی می‌خره. مرتیکه ویرد!
۷ -اگر حرفه‌ای هستید بعد همه صحبت‌های اولیه و سر آخر درباره حق‌الزحمه صحبت کنید. اگر تازه کار هستید و کم تجربه اول برادری‌تان را ثابت کنید بعد درباره پول صحبت کنید.
کارفرماها از آدم‌های کم تجربه‌ای که صاف می‌پرسند حقوق ما چقدره بدشان می‌آید. آنها می خواهند شما را ارزیابی کنند. وقتی این سوال را می‌پرسید در نگاهشان این معنی را می‌دهد: مرتیکه/زنیکه شیت! از خودت و اداره و کارت بیزارم و هیچ علاقه‌ای به هیچ کدومش ندارم. فقط پولش برام مهمه
ممکن است کارفرمایی بخواهد با طفره رفتن از بحث مالی سرتان کلاه بگذارد. اما اگر تازه‌کار هستید از این که سرتان کلاه برود زیاد هول نکنید. کسی نیست در جهان که اول کار سرش کلاه نرفته باشد. حداقل ش این است که تجربه می‌کنید و کارآموزی می‌کنید و یاد می‌گیرید.
۸ -اگر در جستجوی کار هستید و برای درآمد ضرب‌الاجل دارید هیچ‌وقت خرده‌کاری‌ها را بخاطر جستجوی یک «کار بزرگ» رها نکنید.
خرده‌کاری‌ها نوگل‌های زندگی‌اند. آنها بارها مرا از خطر مرگ نجات داده‌اند. کسی نمی‌گوید کار بزرگ بد است. اما اگر سریع پول می‌خواهید جای نشستن و دست رو دست گذاشتن ( حتا جای وقت گذاشتن و جستجوی هر روزه برای کار بزرگ) خرده کاری کنید و پولش را بزنید به زخم‌های زندگی.
۹ -مذاکره یاد بگیرید.
کار به ازای پول، ساده‌ترین و لخت‌ترین حالت رد و بدل کردن مهارت است. شما ممکن است با کارفرماهایی روبرو شوید که نتوانند انتظار مالی شما را کامل برآورده کنند.
اما اگر نیاز مالی شما قابل اغماض است درباره شرایط دیگری مذاکره کنید: هزینه رفت‌ و آمد؟ غذا؟ عنوان شغلی؟ بیمه؟ ساعت کار در ماه؟‌ ساعت شروع کار؟ سیال بودن ساعت کار؟ روزهای تعطیل یا مرخصی با حقوق؟‌
موارد زیادی هست که می‌توان سر آنها با یک کارفرما به یک نتیجه برد-برد رسید. فقط این مذاکرات را با فریب «بعدن می‌دم»اشتباه نگیرید. بعدن وجود ندارد. اگر این شرایط شروع کار شماست هیچ وعده‌ای را مبنی بر این که بعدن ساعت کار شما را عوض می‌کنند یا بعدن هزینه رفت و آمد شما را می‌دهند قبول نکنید. هر قراری باید از همان موقع قابل اجرا باشد.
۱۰ -مراقب باشید نگرانی از وضعیت آینده مالی تبدیل به وسواس فکری نشود.
ده سال پیش من نگران بودم که پول روزم را از کجا بیاورم. پنج سال پیش نگران بودم که مبادا سر ماه پول کم بیاورم. تازگی مچ خودم را وقتی گرفتم که درباره پس‌انداز سال نگران بودم.
راستش را بخواهید این نگرانی‌ها از شکلی به شکلی تبدیل می‌شود ولی از بین نمی‌رود. جالب است که آدمیزاد هر بار هم فراموش میکند که از شرایط بدترش جان به در برده.
خوب است که فکر آینده و بیمه و پس انداز باشید. اما مراقب باشید از ترس مرگ خودکشی نکنید. گند نزنید به روح و روان‌تان. می‌فرماد: » فردا که نیامده‌ست فریاد مکن»
۱۱ -بارتان را نبندید!
یک نسل پیش مردم کار می‌کردند که دور هم باشند. نسل ما دم گوش خود نهیب دائمی را می‌شنود که : «بارت رو ببند! بارت رو ببند!»
کام داون بابا..چه خبره. چرا آدم باید «بار»ش رو ببندد؟ آمده‌ایم یک چند سالی دور هم باشیم ،بگوییم و بخندیم و چار تا چیز یاد بگیریم و اگه بشود ذره‌ای دنیا رو جای باحال‌تری کنیم. بچه‌ها ؟ گور پدرشون. خودشان کار یاد بگیرند و پول در بیاورند. اصلن در تاریخ زمان‌های زیادی نبودهک ه ارثیه و پول مفت کمکی به وضع بشر کرده باشه. همه که سهراب سپهری نیستند. بنابراین به خودتان سخت نگیرید. پول کرایه خانه، غذای گرم به میزان لازم، کرایه تاکسی، چار تیکه لباس، دوتا کتاب و چند تا فیلم خوب با وجود همین وضع اقتصادی چرند حاضر هم اونقدرها نیست.
ممکنه کسی با غیر فیلم و کتاب لذت ببرد. مثلن چی؟ ورزش؟ سفر؟ لازم نیست برود هتل پلازا
من یک روز نشستم با خودم حساب کتاب کردم که چی در دنیا بیشتر بهم حال می‌دهد. تمرکزم را گذاشتم روی آن. نه این که از پول زیاد بدم بیاید. من عاشق اینم که بتوانم بروم هتل پلازا. ولی راستش مبنای زندگیم روی چیزهای دیگری‌ست. و از یک تاریخی به آن صدای مدام » بار ت رو ببند» گفتم شات آپ
۱۲ -عجول نباشید
پیدا کردن کاری که دوست داشته باشید ممکن است یک دهه طول بکشد. شاید بیشتر شاید کمتر. پس صبوری کنید. برای همه همین‌طوری‌ست
۱۳- کتاب «دست به دهن/ بخور و نمیر» پل آستر را بخوانید
آستر در این خودزندگی‌نامه کوچک درباره درگیری‌هایش با کار و پول نوشته
( همچنین ابن مشغله نادر ابراهیمی و کار گل ایوان کلیما)
۱۴ -خواب بزرگ بخوانید
اینجا درباره پول نوشته‌ام
اینجا درباره سالهای دربه‌دری
اینجا درباره نگرانی از بی‌پولی
اینجا درباره این که اوضاع یک جور نمی‌ماند
اینجا درباره این که چه چیزهایی می‌تواند جایگزین پول شود
و اینجا درباره این که پولتان را چه طور خرج کنید
۱۵ -ماهر شوید
دکترا دارید؟ شرمنده‌ام دکترای شما به هیچ کار دنیا نمی‌آید. تحصیلات آکادمیک خیلی خوب و ناز است . سعی کنید یکی‌ش را داشته باشید. اما در زمینه کار زیاد روش حساب نکنید. برای کار پیدا کردن یا ماهر باشید یا پارتی داشته باشید. به هر حال مدرک نقش زیادی در این معادله ندارد.
۱۶ -ادای کار کردن را در نیاورید. کار کنید.
وارد اولین اداره دولتی که سر راهتان است بشوید. هشتاد درصد کسانی که پشت میز نشسته‌اند دارند ادای کار کردن در می‌آورند. به اصصلاح «کموش»چال می‌کنند. اغلبشان فکر می‌کنند خیلی هم زرنگ‌ند. ولی راستش دارند زندگی‌شان را نابود می‌کنند. آنها می‌توانستند درخت یا توپ فوتبال به دنیا بیایند بدون این که آب از آب تکان بخورد. اگر مسئولیت کاری را به عهده می‌گیرد پیش از این که بخواهید کارفرما را راضی کنید، خودتان را راضی کنید. به کارتان افتخار کنید.
انجمن موقرمزها (ر.ک ماجراهای شرلوک هولمز) شما را استخدام کرده تا از روی لازاروس رونویسی کنید و به ازاش پول بگیرید؟ گاد دمیت! این کار را خوش‌خط و خوانا انجام بدهید.
کسانی که ادای کار کردن را در می‌آورند هر روز دارند این پیام را به مغز خودشان مخابره می‌کنند : » وجود تو بی‌دلیل است! وجود تو بی‌دلیل است! »
۱۷ -حقوق ماه *۳ را پس‌انداز کنید!
هر وقت بدهی‌هاتان صاف شد و خرج‌های اساسی‌ و لازم‌تان را انجام دادید، سعی کنید به اندازه سه برابر حقوق یک ماهتان پس‌انداز روز مبادا داشته باشید. خیلی کار سختی نیست. کافی‌ست یک پنجم حقوقتان را نادیده بگیرید هر ماه. بعد یک سال شما به اندازه سه برابر حقوقتان پس‌انداز دارید و برای همیشه از نگرانی » اگر فردا تعدیل نیرو شدم چی؟ » راحت می‌شوید. سه ماه زمان منصفانه‌ای برای کار پیدا کردن است.
۱۸ -گفتم مذاکره کنید. اما یاد بگیرید که چه چیزهایی غیرقابل مذاکره‌ است.
مثلن درباره خودم. من کشف کردم که زمان‌هایی برای رسیدن به «کودک دورن» م غیرقابل مذاکره است. با هیچ پول و اسباب‌بازی نمی‌توانم گولش بزنم و راضی‌ش کنم که بازی و تفریح نکند. بازی و تفریح او کتاب خواندن و فیلم دیدن و وبگردی و گیم و این چیزهاست. او برای این کارهاش زمان می‌خواهد. من اگر زمان‌های او را محدود کنم می‌توانم بیشتر کار کنم و بیشتر پول در بیاورم. اما به تجربه فهمیدم که این زمان‌ها را نباید مذاکره کنم. در واقع اصلن نمی‌توانم درباره‌شان مذاکره کنم. چون اگر این کودک بخواهد لج‌بازی کند و خلقش تنگ شود من و کار و کارفرما را با هم زمین می‌زند. پس باهاش سرشاخ نمی‌شوم. زمین به آسمان بیاید من حداقل دو روز خالی در هفته برای او کنار می‌گذارم.
۱۹ -باندبازی سد راه نیست
فلان زمینه کاری برای خودش «مافیایی» دارد که نمی‌گذارند کسی وارد شود.
این جمله همان‌قدر که درست است ابلهانه هم هست.همیشه و در هر زمینه‌ای یک عده پانتئون نشین می‌شوند و آدم‌های معتمد خودشان را در نقاط حساس می‌گذارند. این سران مافیا لزومن از راه نامشروعی به قدرت نرسیده‌اند. اغلبشان به خاطر لیاقت و گذراندن زمان/مسیری که شما ابتدای آن هستید اینجا هستند. اما این معنیش این نیست که شما راهی به «مافیا» ندارید. در خود سیسیل هم اگر یک کیسه با سرهای بریده ببرید پیش رئیس مافیا بعید است شما را در گروهش جا ندهد. بنابراین در کارتان «ماهر» بشوید. آدم ماهر نه نتها می‌تواند وارد هر مافیایی بشود بلکه مافیا سر گرفتنش رقابت می‌کنند.
۲۰ -هرگز (بیش از یک بار ) کارفرما را به ترک کردن کارتان تهدید نکنید!
چند حالت دارد. یا تهدید شما درست است و بیرون برایتان بازار کار بهتری وجود دارد، بنابراین ابلهانه ست که سر کارتان بمانید. تهدید لازم ندارد. استعفا بدهید.
اگر بیرون بازار کار بهتری وجود ندارد، صاحب کار شما هم این را می‌داند. بنابراین تهدید‌تان بی‌فایده است. شما ممکن است صرفن در این حالت چنین تهدیدی کنید:» ایجاد شرایط مذاکره تازه در حالتی که امکان واقعی ترک کار را دارید» و اگر مذاکره بی‌نتیجه بود کار را ترک کنید.
حالا اگر زیاد این تهدید را استفاده کنید ( علی‌رغم ناکارآمد یا ابلهانه بودن‌ش) چه می‌شود؟ کارفرما شما را نیروی لوس و عن دماغ‌ی خواهد دانست و باور کنید اصلن خوب نیست کافرما چنین دیدگاهی نسبت به آدم داشته باشد.
پ.ن: من یک بار در زندگی کاریم این تهدید را انجام دادم. چند سال پیش جایی کار می‌کردم. شرایط کاری مناسب نبود و وعده‌ها عملی نشده بود. من ضرب‌الاجلی برای کارفرما تعیین کردم و گفتم اگر تا آن تاریخ وعده‌ها عملی نشود می‌روم. زمان می‌گذشت و چون کار من تمام وقت بود و کار دیگری نداشتم کارفرما خیال می‌کرد بلوف زده‌ام. بعد آن تاریخ من رفتم.
شغل و درآمد دیگری نداشتم ( اینجا‌ست که درآمد ضربدر سه که قبلن گفتم به درد می‌خورد)‌ اما خارج شدم. چون اگر می‌ماندم اعتبار حرفهام را برای همیشه از دست می‌دادم. در عین این که مجبور بودم در شرایط ناگوار کار کنم.
در حال حاضر این در سابقه کاری من مانده. من هیچ وقت از این تهدید استفاده نمی‌کنم. اما اگر روزی ناچار به استفاده شوم کارفرماهای بعدی من می‌دانند من آدمی هستم که بدون توجه به عوارض این تهدید آن را عملی می‌کنم.
۲۱ -چه تازه کار هستید چه کهنه‌کار: خوش‌قول باشید!
هیچ‌کارفرمایی به آدم بدقول یا آدم شهره به بدقولی اعتماد نمی‌کند. می‌توانید هر عیب و ایراد دیگری داشته باشید. بد دهن باشید، آب دهانتان آویزان باشد، بداخلاق باشید. اما سوتی وقت‌نشناسی را هیچ وقت ندهید. چنان وقت‌شناس باشید که شما را به عنوان آدم وسواس وقت‌شناسی بشناسند. باور کنید این بهترین تعریفی‌ست که در هر بازار کاری ممکن است از شما بشود.
اگر صاحب‌کار جلسه را ساعت ۵ گذاشته و شما شک ندارید که زودتر از ۶ و نیم جلسه را شروع نمی‌کند ، راس ساعت پنج آنجا باشید. با خودتان کتاب و انگری‌بردز ببرید و سرتان را گرم کنید. اما دیر نروید. اگر صاحب‌کاری همیشه اینقدر وقت‌نشناس است برای او کار نکنید. پول‌تان را به موقع نمی‌دهد.
۲۲ -نرخ‌ شکن نباشید!
ریک در کازابلانکا گفته بود که از نرخ‌شکن‌ها متنفر است. از هر نیروی کاری بپرسید همین را می‌گوید. وقتی توانایی‌تان را ارزان می‌فروشید چه اتفاقی می‌افتد؟ اول این که خودتان دو روز دیگر سابقه کارتان بیشتر می‌شود و وارد جمع حرفه‌ای ها می‌شوید و می‌فهمید که نرخ‌شکنی چه آسیبی به آینده کاری شغل‌تان و شخص خودتان خواهد زد. بعد هم این که حتا خود کارفرماها هم به نرخ‌شکن‌ها اعتماد ندارند. از شما سواستفاده می‌کنند و دورتان می‌اندازند.
آنها هیچ‌وقت کارهای مهم را به شما نمی‌سپارند. چه طور می‌شود به کسی که هم‌صنفی‌های خودش خیانت می‌کند، اعتماد کرد؟
۲۳ -ساعت کار مشخص داشته باشید!
اگر شغلتان جوری‌ست که خانه‌تان شده دفتر کار، اگر پولش را دارید دفتر کار اجاره کنید، وگرنه حتمن برنامه روز/ساعت کار دقیقی داشته باشید و براساس آن عمل کنید. این فرمول ۸ساعت کار/ ۸ساعت خواب/ ۸ساعت فراغت از آسمان نیامده. حاصل قرن‌ها تجربه بشری‌ست.
اگر وقتی در خانه هستید ساعت کار و استراحتتان قاطی شود فکر نکنید که برد کرده‌اید. شما بزودی نتایج این اشتباه را خواهید دید. کمترین‌ش این است که یک وجدان‌درد ملو بابت کارهای ناکرده در تمام اوقات شبانه‌روز گریبان‌تان را خواهد گرفت. شما کار را به خانه و محل امن و فراغت‌تان راه دادید. دوست دارد همانجا بماند.
۲۴ -صاحب‌کار شوید!
تخصصی دارید که در دسته‌بندی‌های موجود بازار کار نیست؟ خودتان آن شغل را ایجاد کنید. هر نوع خدمات تخصصی در بازار بشر مشتری دارد. خوشبختانه ما در دوره‌ای به سر می‌بریم که آدم‌ها حتا برای این که کسی جایشان در صف بایستند حاضرند پول بدهند. بنابراین شاید شما جز همان درصد پایین اما مهم جامعه هستید که اساسن زمینه شغلی ایجاد می‌کنند. تخصصتان را جدی بگیرید. آدمهایی مشابه خودتان را از طریق اینترنت و جاهای دیگر دنیا پیدا کنید. ببینید آنها چه کار کرده‌اند. دفتر و دستک خودتان را بزنید. لازم نیست در زغفرانیه دفتر داشته باشید. خیلی ساده و ارزان کسب و کار اینترنتی راه بیاندازید. اگر لازم است با آدم‌هایی که مارکتینگ بلدند مشورت کنید. یا خودتان یاد بگیرید. هیچ کالایی بی مشتری نیست.

۲۵ -شما از تجربیاتتان بنویسید!
۱۳شهریور
حتما شنیده‌اید که دریافت بهترین کارآیی از تیم به ارائه پاداش و قدردانی از عملکرد آنها وابسته است.
 اما انجام این کار آسان نیست، به‌خصوص از آنجا که غالب سیستم‌های مدیریتی بیشتر بر کارآیی فردی متمرکز هستند و تشویق کار تیمی را به صورت جدی در دستور کار قرار نمی‌دهند. خوشبختانه برای تشویق و افزایش کارآیی تیم لازم نیست در فرآیند ارزیابی سازمانی یا سیستم حقوق و دستمزد بازنگری کنید. شما به‌عنوان مدیر تیم می‌توانید برای رسیدن به این هدف از رفتارهای درستی که تحت کنترل شما هستند کمک بگیرید و عملکرد تیم خود را بهبود بخشید.
 
افراد خبره چه می‌گویند؟
در دهه‌های گذشته بحث در سازمان‌ها بر سر این مساله بود که چگونه باید کارآیی افراد را اندازه‌گیری کرد و مورد تشویق قرار داد. البته بسیاری از آنها در تلاش برای رسیدن به این هدف، پا از حد خود فراتر گذاشتند
مایکل مانکینز به‌عنوان یکی از شرکای شرکت “برین اند کمپانی” و از نویسندگان مجموعه “تصمیم بگیرید و ارائه دهید: پنج روش برای افزایش کارآیی در سازمان” نیز درباره این مطلب این‌گونه توضیح می‌دهد: “هرچند در راه رسیدن به این هدف زیاده روی شد، اما در نتیجه آن، اکنون شاهد شکل‌گیری تیم‌های خوبی هستیم”. اما در عین حال دبورا اکونا به‌عنوان استاد مدیریت دانشکده ام‌ای تی اسلون و یکی از نویسندگان مجموعه “تیم‌های ایکس: چگونه تیم‌هایی بسازیم که رهبری کنند، نوآوری داشته باشند و موفق شوند” معتقد است اختصاص دادن پاداش به افرادی که در یک تیم همکاری می‌کنند می‌تواند بسیار مشکل باشد. او می‌گوید “در اغلب موارد مرزها نامشخص هستند و افراد همزمان در چند تیم کار می‌کنند که این مساله کار را برای مدیران آنها سخت‌تر می‌کند“.
با وجود این، او و مانکینز هر دو موافق هستند که انجام درست این کار، ارزش تلاش برای آن را دارد. مانکینز می‌گوید: “دادن پاداش به تیم، نه‌تنها کارآیی تیم را به شدت ارتقا می‌بخشد، بلکه باعث افزایش تجربه شخص نیز می‌شود”. در اینجا روش‌هایی برای انجام این کار به صورت موثر ارائه می‌کنیم:

مشخص کردن اهداف روشن
اعضای تیم باید درک درست و واحدی از تعریف موفقیت داشته باشند. مانکینز می‌گوید: “باید روش‌هایی برای ارزیابی کارآیی گروه داشته باشید مثل ارزیابی اهداف یا انگیزه‌های مشترک”. او پیشنهاد می‌کند همه کارمندان را دور هم جمع کنید و اهداف و استانداردها را مورد بحث و ارزیابی قرار دهید
از آنها بخواهید به این سوال پاسخ دهند: برای دریافت نمره 20 در عملکرد افراد چه نیازهایی داریم؟ او می‌گوید “چنین گفت‌وگوهایی می‌تواند انگیزه ایجاد کند و زمینه را برای همکاری به شکلی هدفمند فراهم کند”.
 
کنترل فرآیند پیشرفت
بعد از آنکه تیم کاملا توجیه شد که چه کاری باید انجام دهد و نحوه ارزیابی کار چگونه است، مرتبا فرآیند انجام کار را دنبال کنید. سوالاتی بپرسید که خود اعضای تیم هم بدانند در چه مرحله‌ای هستند: مثلا بپرسید به‌عنوان یک تیم، کارآیی‌مان چگونه است؟ چه موانعی را می‌توانیم رفع کنیم؟ می‌توانید چنین گفت‌وگوهایی را در یک جلسه یا به صورت شخصی انجام دهید. مانکینز می‌گوید “وب‌سایت‌هایی مثل SurveyMonkey وجود دارند که در آن اعضای تیم مورد ارزیابی قرار می‌گیرند و به خودشان امتیاز می‌دهند
اگر نظر همه این بود که امتیاز تیم در این هفته متوسط بوده است در این صورت باید درباره چگونگی بهبود این وضعیت گفت‌وگو کنید. اگر به خودتان نمره عالی می‌دهید پس کارتان خوب است.

از هیچ نوعی از پاداش چشم‌پوشی نکنید
بیشتر مدیران قدرت و مرجعیت تغییر دستمزدها یا پاداش‌ها را در سازمان خود ندارند. اگر چنین قدرتی دارید، با احتیاط سهمی از این افزایش دستمزد یا پاداش را برای اعضای تیم خود اختصاص دهید. مسلما هر چقدر این میزان بالاتر باشد، بهتر است. اما اگر قدرت مالی ندارید، نگران نباشید. انواع پاداش‌های غیرمادی نیز وجود دارد. مانکینز می‌گوید “دعوت اعضای تیم به شام یا انجام فعالیت‌های اجتماعی برخی از این اقدامات هستند”. اکونا به مطالعه بیمارستان‌هایی پرداخت که در آن عکس گروه‌هایی که در کاهش عفونت بیشترین تاثیر را روی بیماران داشته‌اند، روی صفحه نمایش بیمارستان در معرض دید قرار می‌دهد و توضیح داده می‌شود که این افراد کار خود را به خوبی انجام داده‌اند. همچنین شما می‌توانید تیم خود را به مدیران ارشد نزدیک‌تر کنید
اکونا می‌گوید “تیم‌ها دوست دارند به‌عنوان بخشی از پروژه‌ای که سطح بالایی دارد به چشم بیایند.

تیم خود را بشناسید
واضح است که پاداش‌ها زمانی انگیزه ایجاد می‌کنند که شما به تیم آنچه را آنها می‌خواهند بدهید. البته این مساله تا حدی چالش‌انگیز است؛ چراکه آنچه یک شخص را خوشحال می‌کند الزاما دیگری را نیز راضی نگه نمی‌دارد. زمانی را اختصاص دهید تا اعضای تیم خود را بهتر بشناسید و بدانید چه موضوعاتی برای آنها ارزش تلقی می‌شوند. اگر نمی‌دانید از خودشان بپرسید

انجام گفت‌وگو و بحث به صورت جمعی
اکونا می‌گوید بسیاری از شرکت‌ها به کار تیمی به‌عنوان مهم‌ترین ویژگی مثبت در مدل‌های توسعه رهبری می‌نگرند. شما به‌عنوان یک مدیر می‌توانید با صحبت کردن درباره افراد به‌عنوان اعضای یک تیم و نه به صورت فردی در آنها انگیزه همکاری ایجاد کنید. هم موفقیت‌ها را به آنها تبریک بگویید و هم عدم موفقیت‌ها را به صورت جمعی مورد بحث قرار دهید. مانکینز می‌گوید: “هرچه کمتر درباره فعالیت‌های فردی صحبت کنید بهتر است”. در عوض سعی کنید رفتارهایی را مورد تشویق قرار دهید که به موفقیت کل تیم کمک می‌کند، مثل ارائه فیدبک سازنده.

سنجش کارآیی تیم
سعی کنید علاوه بر سنجش کارآیی فردی، کارآیی تیم را نیز همزمان مورد ارزیابی قرار دهید. مانکینز می‌گوید: شرکت‌هایی مثل اپل و گوگل چنین فرآیندهایی را در سازمان خود پیاده کرده‌اند، اما شما نیز می‌توانید چنین فعالیت‌هایی را در سازمان خود داشته باشید.
هر شش ماه یا بیشتر، به پیشرفت گروه توجه کنید، دستاوردهای آن را مورد ارزیابی قرار دهید، موفقیت‌ها را مورد سنجش قرار دهید و اینکه چگونه می‌توان به پیشرفت‌های بهتری دست یافت. در ارزیابی خود بر افراد تمرکز نکنید بلکه کل تیم را مورد توجه قرار هید.
اصولی که باید به خاطر داشت:
         درباره تعریف موفقیت به توافق برسید.
         افراد گروه را دور هم جمع کنید تا درباره چگونگی پیشرفت اهداف و روش‌های بهبود کارآیی بحث کنید.
         ارزیابی کاملی از تیم داشته باشید.
         فکر نکنید پاداش‌ها فقط باید مادی باشند  ده‌ها روش غیرمادی نیز وجود دارند که باعث رضایت افراد می‌شوند.
         بر کارآیی فردی تمرکز نکنید، بلکه دستاوردهای تیم را مورد توجه قرار دهید.
         تیم خود را با موضوعی که برای آنها ارزش ندارد مورد تشویق قرار ندهید.
 
مورد کاوی شماره 1
تعیین هدف برای تیم و اندازه‌گیری پیشرفت
قبل از معرفی برنامه‌ای که برای افزایش بهره‌وری است و به کارمندان اجازه می‌دهد بخش‌های خسته‌کننده کار خود را برون‌سپاری کنند، جردن کوهن تیم کوچکی متشکل از دو تن از روسا شرکت و تانیا و ست تشکیل داد و قصد داشت یک هدف مشترک برای آنها تعیین کند
این گروه با همراهی هم شروع به کار کردند تا یک استراتژی واحد تعریف کنند که از 35 کلمه بیشتر نباشد. او می‌گوید: “این کلمات قرار بود پایه و اساس کار ما باشد و ما باید روی هر عبارت آن همفکری و بحث می‌کردیم”. در مرحله بعد آنها به تعیین معیارهایی پرداختند که مستقیما در ارتباط با استراتژی آنها بود. او می‌گوید: “آنچه باید بر سر آن توافق می‌کردیم عبارت بود: از اندازه‌گیری‌های ورودی، خروجی و رضایت مشتریان”.
رسیدن به اهداف خود یک پاداش بود، چرا که با دستیابی به آن، تیم نتیجه کار گروهی خود را می‌دید. او می‌گوید: “این کار برای ما باعث افتخار بود و احساس پیروزی را در اعضای تیم بر می‌انگیخت.
همچنین جردن روش‌هایی را پیدا کرد تا بتواند اعضای تیم را برای کارشان مورد تشویق قرار دهد. او جلسات خود را با مدیران ارشد متوقف کرد و اجازه داد کارمندان در این جلسات حضور یابند. آنها توانستند در این فرصت خود را نشان دهند. جردن همچنین طی سخنرانی خود در مراسم معرفی، از حاضران اجازه خواست تا از اعضای تیم خود تشکر کند و آنها را با نام فراخواند و مورد قدردانی قرار داد.
 
مورد کاوی شماره 2
اجازه دهید افراد مهارت‌هایشان را ارتقا دهند
وقتی کریستوفر لیند در یک شرکت نرم‌افزار کار می‌کرد، تیمی را متشکل از هشت نفر رهبری می‌کرد که مسوول آموزش نیروی فروش شرکت بودند. بیشتر آنها از مدتی قبل در شرکت کار می‌کردند اما بسیاری از آنها مهارت‌های لازم را در زمینه تکنولوژی آموزشی و طراحی نداشتند. کریستوفر می‌گوید: “خوشبختانه همه اعضای تیم میل شدیدی به یادگیری داشتند”. آنها می‌خواستند مهارت‌های خود را ارتقا دهند و با تکنولوژی‌های جدید آشنا شوند.
تیم پیشرفت بسیار خوبی داشت. هر گاه آنها به اهداف تعیین شده دست می‌یافتند، کریستوفر اهداف جدیدی تعیین می‌کرد.
 بنابراین وقتی نوبت به پاداش گروه رسید، کریستوفر فکر کرد یکی از روش‌ها می‌تواند ارائه آموزش پیشرفته‌تر باشد. او نرم‌افزار طراحی آموزشی چند منظوره را برای دسترسی تک تک افراد تیم خریداری کرد
او می‌گوید: “من آنقدر زمان برای تیم خود صرف کردم که فهمیدم آنها مشتاق توسعه تجربه و توانایی فنی خود هستند. من می‌دانستم که این اقدام باعث خواهد شد آنها به مقاطع بالاتر رشد کنند و به همین خاطر فرصت رشد بیشتر را برای آنها فراهم کردم”. او امیدوار بود که اعضای تیم اقدام او را ارج نهند و در گروه باقی بمانند و همین‌طور هم شد. بسیاری از اعضای تیم به او گفتند که سرمایه‌گذاری او چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ زمانی به آنها احساس باارزش بودن داده است. این کار باعث شد که تیم انگیزه بیشتری برای همکاری داشته باشد.
منبع: HBR  (مترجم: رویا مرسلی)
۰۴شهریور

موضوع جذب و پرورش نیروی انسانی در سازمان‌های تازه تاسیس و شرکت‌های نوپا، ساز و کار و رویکردی متفاوت نسبت به تشکیل تیم‌های کاری در سازمان‌های بزرگ می‌طلبد. بنابراین منابع انسانی کارآمد در این قبیل سازمان‌ها باید واجد شرایطی خاص و ویژه باشند، چرا که کار کردن در یک استارتاپ مقوله‌ای کاملا متفاوت از کار در شرکتی پا گرفته است.


گاه حتی ممکن است آن چه در سازمان‌های بزرگ و قدیمی دارای ارزش و اهمیت است، در سازمان‌ها نوپا موجب خسارت و تضعیف فرهنگ سازمانی باشد. به همین دلیل کارکنان یک کسب وکار نوپا باید دارای ویژگی‌های متفاوتی باشند که در ادامه به گوشه‌ای از آنها اشاره می‌شود:


1- مادی نگر نیستند
کسب وکارهای بزرگ عموماٌ نیازمند صرف سرمایه‌های کلان و قابل توجهی هستند. اما اغلب کسب و کارها به ویژه بنگاه‌های کوچک و متوسط برای آغاز کار، سرمایه کمتری را می‌طلبند. جالب آنکه عمده‌ی شرکت‌های برتر معرفی شده در فهرست موسسه Inc.5000 ، در میان شرکت‌های خود-راه‌انداز قرار دارند و با سرمایه‌ای ناچیز شروع به کار کرده‌اند. در واقع رابطه چندانی میان حجم سرمایه‌گذاری صورت گرفته با میزان موفقیت بلند مدت کسب و کارهای کوچک و نوپا متصور نیست.کارمندان مناسب برای استارتاپ‌ها، توجه چندانی به دکوراسیون دفتر و یا وجود تجهیزات اداری کامل و موارد سطحی از این دست ندارند، بلکه دغدغه آنها کار با حداقل امکانات درمیان موجی از مشکلات است. بنابراین پول و مادیات از اولویت‌های آنها به شمار نمی‌رود.


2- اجرایی هستند نه ذهنی، ضمن آنکه مجهز به فناوری فکر هستند.
یک برنامه‌ریزی با جزئیات کامل، توصیه مناسبی برای بنگاه‌های کوچک و متوسط نیست. شرایط و فضای کسب و کار به شدت متلاطم است ، و نمی‌توان با استناد به برنامه‌های بلند مدت به اداره‌ی یک بنگاه اقتصادی امیداور بود . در واقع، هیچ کارآفرین موفقی را سراغ نداریم که نتیجه‌ی امروزش کاملا منطبق با طرح کسب وکار دیروز او بوده باشد.
یک کارمند شایسته در بخش کسب و کارهای نوپا، زمان اندکی را صرف برنامه‌ریزی کرده و بیشتر به عمل می‌پردازد و تفکر اجرایی دارد. افراد دارای تفکر اجرایی ، عمل‌گرا ، پیرو کار تیمی ، تمام کننده کار و هماهنگ هستند. البته برنامه‌ریزی از ملزومات مدیریت منسجم است و موجب وسعت یافتن دید و پیوند خوردن گذشته و حال و آینده می‌گردد و به منزله‌ی پلی در زمان است ، اما اجرا، کلید موفقیت به شمار می‌رود. انسان‌های اجرایی به مراتب به پیشرفت‌های بیشتری به نسبت متفکران و نوابغ ذهنی دست می‌بایند . کارکنان کارآمد مجهز به تکنولوژی فکر هستند و قادرند ضمن برنامه‌ریزی ذهن ناخودآگاه خود، به باورهایی درست دست یافته و با در پیش گرفتن تفکر اجرایی به خلق دستاوردهایی موفقیت آمیز در زندگی شخصی وحرفه‌ای خود اقدام کنند.


3-به دیدگاه مشتری اهمیت می‌دهند
در شرایط رقابتی کنونی، شرکت‌هایی موفق خواهند بود که بتوانند ارزش‌های بیشتری را به مشتریان ارائه کنند تا آنها را به خرید بیشتر و ایجاد روابط بلند مدت با شرکت ترغیب سازند.
کارمندان شایسته به طور ذاتی درک می‌کنند که تنها باید روی مواردی هزینه صرف شود که تفاوتی واقعی برای مشتری بوجود آید و برای او تولید ازرش شود. آنها موفقیت را در گرو سودآوری بیشتر و تولید ارزش بالاتر برای مشتری و سازمان می‌دانند.


4- نگاه فرصت یاب دارند
هیچ انسانی وجود ندارد که دو بار پا به دنیای خاکی بگذارد، تا اینگونه بتواند تجربه‌ای دیگر کسب کند، بلکه عمر فرصتی کوتاه و محدود است که باید آن را غنیمت شمرد و از لحظه لحظه آن غافل نبود. فرصت‌ها هم چون ابرهای بهاری به سرعت در حال گذرند، از این رو نگاه فرصت‌یاب، بزرگ‌ترین هنر انسان در زندگی است. کارکنان شایسته واقف به اهمیت شکار فرصت‌ها هستند. آنها از هر موقعیتی برای جذب مشتری بهره می‌برند و سر بزنگاه، بازاریابی می‌کنند. آنها سعی دارند تا پایگاهی گسترده از مشتریان ایجاد کنند و بعد با بهره‌گیری از آموخته‌ها و تجارب خود از رقابت، اهدافی بزرگتر را نشانه روند. لذا اهداف کوچک آنها در خدمت اهداف بزرگ‌ترشان است.


5- کار را برای موفقیت و نه رفع تکلیف انجام می‌دهند
به عنوان یک کارآفرین ، فارغ از آنکه چقدر سخت کوشیم، باید به این امر واقف باشیم که هیچ کس ناچار به خرید از ما نیست. از این رو عدالت در چگونگی رفتار ما با مشتریان و دیگر ذی‌نفعان و تامین‌کنندگان تبلور می‌یابد.‌ لذا عدالت به معنای استحقاق ما برای شکست یا توفیق نمی‌باشد.
این موضوع در مورد نظام مدیریت منابع انسانی نیز نمود دارد، به این معنا که عدالت این است که پرداخت براساس عملکرد بهره‌ور باشد. کارکنان شایسته و جاه‌طلب، کار می‌کنند تا به تحقق اهداف خانواده سازمانی خود کمک و برای خود درآمد بیشتر کسب کنند، آنها کار برای حفظ شغل خود و رفع تکلیف کاری را انجام نمی‌دهند. عشق‌ورزی به کار از خصیصه‌های کارکنان شایسته در کسب و کارهای نوپا است. آنها ارزش کار خود را وابسته به عشق و علاقه خویش به انجام آن کار و نیز میزان مسئولیت‌پذیری خود می‌دانند.


6- آراستگی کاری را در امور حرفه‌ای خویش لحاظ می‌کنند
کارمندان خوب به همکاران خود کمک می‌کنند، امانت‌دار هستند، تابع نظم و آراستگی هستند، وقت را به بطالت نمی‌گذرانند، اعتماد ساز هستند، منصف و مبادی آداب هستند، در کار گروهی فعالند، وقت‌شناس هستند، عاشق کار خود هستند و انگیزه بالایی برای کار دارند، به چشم‌انداز سازمان احترام می‌گذارند، به وظایف محوله اکتفا نمی‌کنند و فراتر از آنها عمل می‌کنند، به کار خود احاطه دارند، به ارباب رجوع ارج می‌نهند و مشتری را ولی‌نعمت خود می‌دانند ، از شایعات دوری می‌جویند ، پرتلاش و خیراندیش هستند ، انتقادات سازنده را می‌پذیرند و همواره امیدوار و مثبت اندیش‌اند. شخصیتی استوار و محبوب دارند، از شهامت و صداقت کافی برخور دارند، می‌توانند تیم را رهبری کنند و کفایت و شایستگی لازم را دارند و یا تلاش می‌کنند بدست آورند.


7- نتیجه گرا هستند
نتیجه‌گرایی از ضروریات پایداری و پویایی سازمان‌ها در عصر رقابت است و سازمان‌ها را به سوی بهره وری و ارزش افزوده بیشتر هدایت می‌کند. نتیجه‌گرایی از نیمه تمام ماندن و یا تاخیر در انجام کارها جلوگیری می‌کند وتصویری مطلوب از ما در ذهن مخاطب می‌سازد.
کارکنان شایسته به ویژه در سازمانهای نوپا تلاش میکنند، تا حداکثر تمرکز خود را جلب فعالیت‌هایی کنند که بیشترین ثروت را برای سازمان تولید میکند. آنها همچنین تلاش میکنند تا به هر طریق ممکن از هزینه‌های زائد بکاهند. آنها در مذاکرات و چانه زنی های خود با تامین کنندگان سازمان، به نوعی عمل می‌کنند که گویی قصد خرید کالایی برای خود را دارند. لذا دغدغه سازمان و چشم‌انداز آن در ذهن این عده بسیار پر رنگ و قابل توجه است.


منبع: اقتباس از 7  qualities every start-up employee needs ( آقای درگی)