کارآفرینی نقش مهمی در رشد و شکوفایی اقتصادی و ایجاد اشتغال داشته و در نتیجه بسیاری از دولت ها به دنبال ارتقای کارآفرینی هستند(Chung,2004,pp1). هرچند اتفاق نظر و اجماع بین صاحب نظران در باره ی تعریف کارآفرینی وجود ندارد (Singh,Lumpkin & Hills,1997)، اما با بررسی همه ی تعاریف مطرح شده در مورد کارآفرینی، می توان دو نوع جریان را در این تعاریف شناسایی کرد: یکی تعریف عام و دیگری تعریف خاص از کارآفرینی. جریان حاکم بر تعریف عام، ایجاد و تاسیس کسب و کار است. با توجه به همه ی جنبه های تعریف های حاکم بر جریان ایجاد کسب و کار، تعریف عام کارآفرینی عبارت است از ایجاد کسب و کارهای جدید که با خطرپذیری و عدم قطعیت همراه است. اما تامل در برخی از تعریف های کارآفرینی جریان دیگری را نشان می دهد که متمرکز بر جریان کشف و پی گیری فرصت بوده و از آن به تعریف خاص کارآفرینی تعبیر می شود(کرد نایج و همکاران ،1386، ص29-34). از نظر بسیاری از محققان، از جمله: (Venkatarman,2000;Shane &Dellabarca,2002) تشخیص[1] و بهره برداری[2] از فرصت ها تعریف اصلی کارآفرینی بوده و مطالعه ها نشان می دهد که بسیاری از تعاریف جدید کارآفرینی به طور قابل ملاحظه ای بر تشخیص فرصت به عنوان مهم ترین گام در فرآیند کارآفرینی تمرکز کرده اند(Singh,Lumpkin & Hills,1997). تشخیص فرصت به عنوان یکی از مهم ترین توانایی های کارآفرینان موفق (Ardrichvili, et.al, 2003, pp.105)، موضوع اصلی تحقیق های کارآفرینی(Shepherd & Detienne,2005,pp.91) و عامل ایجاد ثروت های فردی و اجتماعی (Venkatarman,1997) محسوب می شود.