مهندس سعدی

کارآفرینی بر محور اکوسیستم و اقتصاد دانش بنیان

مهندس سعدی

کارآفرینی بر محور اکوسیستم و اقتصاد دانش بنیان

مهندس سعدی

رشد و توسعه متوازن اقتصادی و اجتماعی کشور با کارآفرینی بر مبنای عامل اصلی سرمایه انسانی در اکوسیستم و ایجاد ارزش اقتصادی و اجتماعی برتر در فضای انگیزشی رقابتی کارآفرینانه و حمایت از تولید ملی دست یافتنی است. بی شک ثروت کل جامعه حاصل مجموع ثروت اقتصادی و ثروت اجتماعی است.


طبقه بندی موضوعی
اوقات شرعی
۱۰اسفند

زیبا کلام، استاد دانشگاه تهران گفت: هاشمی خواست اقتصاد "آدم اسمیت" را در ایران پیاده کند.


صادق زیبا‌کلام در مناظره با حمیدرضا ترقی در دانشگاه ایلام با بیان اینکه هاشمی رفسنجانی قصد داشت اقتصاد سرمایه‌گذاری را در کشور پیاده کند، افزود: ‌هاشمی مسیر اقتصاد ترکیه، کره، ژاپن، مالزی، اسپانیا، ایتالیا و ... را می‌خواست طی کند که در نهایت نشد.

اقتصاد

این استاد دانشگاه اضافه کرد: بنابراین این طرح مانند یک شیر بی‌یال، شکم، دم و ... شد و نتیجه‌ای حاصل نشد.

زیباکلام تصریح کرد: معتقد هستم، هیچ راهی جز مسیر غرب برای توسعه در پیش نخواهیم داشت و باید در این مسیر حرکت کرد.

این استاد دانشگاه گفت: باید مسیر راه توسعه اقتصادی کشورهای ترکیه، اسپانیا و ... را در پیش گرفت.

*راه پیشرفت اقتصادی ایران بهره‌گیری از شیوه‌های غربی است

وی ادامه داد: ما چاره‌ای جز این نداشته و باید در این مسیر حرکت کنیم و مادام که اقتصاد ایران دولتی باشد این مشکلات وجود دارد.

این استاد دانشگاه اضافه کرد: تا اقتصاد هم دولتی باشد اقتصاد فاسد، ورشکسته و مصیبت‌های فعلی باقی خواهد ماند.

زیبا کلام تصریح کرد: از زمانی که اقتصاد سرمایه‌داری ‌شکل گرفته تا امروز که 250 سال می‌گذرد، شما یک اقتصاد دولتی را نام ببرید که در این 200 سال موفق شده باشد.

این استاد دانشگاه گفت: هرکس هم غیر این مسیر را رفته و خواسته بهشت را ایجاد کند تنها وارد جهنم شده است.

وی ادامه داد: اقتصاد ایران هم شامل این قانون می‌شود و ما برای جهش اقتصادی و پیشرفت اقتصادی هیچ راهی جز راه غرب نداریم.

این استاد دانشگاه گفت: در زمان هاشمی رفسنجانی نشد این مسیر طی شود و به سمت راه رشد اقتصاد سرمایه‌داری حرکت کنیم.

*موضوع اقتصاد اولویت اول دولت خاتمی نبود

وی ادامه داد: زمان خاتمی نیز اساسا اقتصاد اولویت اساسی اصلاح‌طلبان نبود بلکه آنان معتقد بودند که اولویت کار توسعه سیاسی است.

این استاد دانشگاه اضافه کرد: خاتمی و همفکرانشان معتقد بودند تا حاکمیت قانون نباشد ما نمی‌توانیم از نظر اقتصادی پیشرفت کنیم.

زیبا کلام تصریح کرد: 34 سال از عمر انقلاب گذشته اگر 340 سال دیگر هم بگذرد باید از اقتصاد دولتی دور شویم تا راه پیشرفت و توسعه وجود آید.

*هاشمی در سیاست تنش‌زدایی با آمریکا و غرب موفق عمل نکرد

این استاد دانشگاه گفت: هاشمی رفسنجانی در سال 68 تلاش زیادی کرد تا تنش‌زدایی را با کشورهای اروپایی آغاز کند ولی موفق نشد.

وی ادامه داد: هاشمی می‌خواست که با آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها تنش‌زدایی کند اما نشد چون جلوی او را گرفتند.

این استاد دانشگاه اضافه کرد: اما با عربستان و امارات روابط خوبی برقرار شد و هاشمی توانست در حوزه خلیج فارس و جهان عرب تا حدودی موفق شود.

زیبا کلام تصریح کرد: اوج سیاست تنش‌زدایی در دیپلماسی سیاست خارجی کشور در دوران خاتمی روی داد.

۰۹اسفند


در گردهمایی سالانه صاحبنظران و تصمیم‌سازان پولی تاکید شد
تغییر نقش دولت در اقتصاد ایران


دومین همایش «سیاست‌های پولی، چالش‌های بانکداری و تولید» با نگاهی ویژه به ضرورت «بازتعریف نقش دولت در آینده اقتصاد ایران» آغاز به کار کرد؛ در این همایش که به ابتکار «دنیای اقتصاد» در موسسه عالی آموزش بانکداری برگزار شد، اکثر سخنرانان بر بازتعریف و به‌روزکردن کارکردها و قوانین تاکید داشتند؛ از جمله دستاوردهای این همایش تبیین شرایط جدید اقتصاد ایران پس از کاهش درآمدهای نفتی بود. دکتر مسعود نیلی پس از مرور چالش‌های اقتصادی کشور در حوزه‌هایی نظیر اشتغال، تلاطم‌های احتمالی ارزی، شوک‌های قیمتی حامل‌های انرژی و کسری بودجه به سر فصل‌های مورد توجه شرایط کنونی اقتصاد ایران پرداخت. چشم انداز نقش نفت و دولت در آینده، موقعیت فعلی اقتصاد ایران و چالش‌های دوران گذار سه سرفصلی بود که توجه به آن در شرایط فعلی، ضروری عنوان شد. صاحبنظران در کنار معرفی سرفصل‌های مورد توجه، به الزام اصلی اقتصاد ایران در شرایط جدید نیز اشاره کردند. «تغییر در نگاه دولت» به «وضعیت کنونی» اصلی‌ترین الزام معرفی و در بازتعریف آن سه سناریو ترسیم شد که انتخاب هر کدام پیامدهای متفاوتی به دنبال خواهد داشت.


پول

در دومین همایش سیاست‌های پولی و چالش‌های بانکداری و تولید مطرح شد
باز تعریف نقش دولت
گروه بازار پول- دومین همایش «سیاست‌های پولی و چالش‌های بانکداری و تولید»، با ابتکار روزنامه «دنیای اقتصاد» و در موسسه عالی بانکداری در حالی آغاز به کار کرد که شرایط ویژه اقتصاد ایران، بخشی از تحلیل‌ها و سخنرانی‌ها را به راهکارهای برون‌رفت از وضعیت موجود اختصاص داد.
روز گذشته تصمیم‌سازان پولی در کنار صاحب‌نظران، بانکداران و فعالان عرصه تولید گردهم آمدند تا به ریشه‌یابی چالش‌هایی بپردازند که در یکی دو سال اخیر شدت گرفته است. از جمله، کاهش درآمدهای نفتی به واسطه اعمال محدودیت‌های تجاری غرب علیه ایران که از نظر کارشناسان حاضر در این همایش، نیازمند بازنگری در هزینه کرد منابع و رفتار دولت در قبال کاهش درآمدها است. در این همایش که با موضوع «بازسازی نظام پولی و صنعتی» برگزار شد؛ اقتصاددانان نسبت به بروز چالش‌های عمده‌ای چون بیکاری، تلاطمات ارزی، شوک‌های قیمتی حامل‌های انرژی و کسری بودجه هشدار دادند.
چالش‌های میان مدت و بلندمدت اقتصاد ایران
مسعود نیلی رییس گروه اقتصاد دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف، در سخنرانی خود با عنوان «چالش‌های میان مدت و بلند مدت اقتصاد ایران در شرایط کاهش درآمدهای نفتی» نگاه ویژه‌ای به «تغییر نقش دولت در آینده اقتصاد ایران» داشت.
او برای تشریح آنچه در شرایط «وفور درآمدهای نفتی» به وجود می‌آید؛ به «بازیگران اصلی» یک اقتصاد در شرایط عادی اشاره کرد. او سه جزء این «بازیگران» را «خانوار، بنگاه‌های تولیدی و دولت» نامید و گفت: «در یک مدل مطلوب اقتصادی، بنگاه تامین‌کننده محصول و درآمد برای خانوار است و یک نقش دولت در تحقق مصرف با ثبات برای خانوارها و نقش دیگر حصول اطمینان از برقراری شرایط برای ایفای بهترین نقش ممکن از سوی بنگاه‌ها است.» به گفته نیلی، در کشورهای «توسعه یافته» مجموعه‌ای قواعد «معتبر» حاکم است که «سیاست» را «اقتصاد محور» می‌کند. او افزود: «دولت در اقتصادهای نوظهوری به مانند تایوان، کره جنوبی، هنگ کنگ و حتی ترکیه، برگرفته از کارآیی اقتصادی است؛ به بیان دیگر، سیاست در این کشورها نیز اقتصاد محور است.» این اقتصاددان، پس از این مقدمه به بیان «مدل متفاوت دولت در ایران» پرداخت و گفت: «در اقتصاد ایران و از دهه 30 به بعد، قدرت دولت‌ها، عمدتا برآمده از میزان برخورداری از درآمدهای نفتی آنها بوده است.» او افزود: «برخلاف اقتصادهای دیگر که رفاه خانوار در گرو بهبود امور بنگاه‌ها بوده است؛ در اقتصاد ایران این دو بازیگر رقیب یکدیگر در جذب درآمدهای نفتی از دولت محسوب می‌شده‌اند. به بیانی دیگر دولت‌ها در اقتصاد ایران بسیاری از نابسامانی‌ها را ناشی از عملکرد بنگاه‌ها معرفی می‌کرده و در مقابل آنها، خود را حامی خانوار نشان می‌داده‌اند.» به اعتقاد نیلی، «تفاوت دولت‌ها از یکدیگر در طول 60 سال گذشته، تنها در نحوه رویکرد آنها به مصرف درآمدهای نفتی خلاصه می‌شده است.» او در بیان نتیجه گیری از این بحث گفت: «در طول 60 سال گذشته، به جز فاصله سال‌های 57 تا 67 بهبود سطح رفاه با درجات مختلفی انجام شده است. بنابراین در حافظه تاریخی مردم این گونه درج شده که دولت به وضع ما رسیدگی خواهد کرد و سنگ زیرین آرامش‌دهنده آنها، همواره دولت به مفهوم اعم و «نفت» به مفهوم خاص بوده است؛ در عین حال تولید، مصرف، سرمایه‌گذاری و خدمات عمومی دولت همگی برآمده از نفت بوده است.»
گسست شرایط
این اقتصاددان در ادامه به بیان شرایط ویژه اقتصاد ایران در سال 91 پرداخت و گفت: «شرایطی که از سال 1391 شروع شده، دارای گسست نسبتا بنیادین با گذشته بلندمدت اقتصاد ایران است.» به گفته نیلی، این گسست «عمدتا نشات گرفته از بروز تحول در نقش دولت و نفت است.» او افزود: «طی سالیان متمادی مهم‌ترین آورده دولت‌های ما میزان برخورداری آنها از درآمدهای نفتی بوده است. «قدرت» دولت‌ها در ایران نیز نه ناشی از «قابلیت» بلکه برآمده از «مقدار تخصیص درآمدهای نفتی بوده است.»
سه موضوع مهم
این اقتصاددان با بیان اینکه در شرایط فعلی اقتصاد ایران باید به سه سرفصل مهم توجه کرد؛ گفت: «چشم‌انداز نقش نفت و دولت در آینده، موقعیت فعلی اقتصاد ایران و چالش‌های دوران گذار سه سرفصلی است که در شرایط فعلی باید به آن توجه داشت.»
چشم‌انداز نقش نفت و دولت
نیلی در سرفصل اول به کاهش درآمدهای نفتی کشور طی یک سال اخیر اشاره کرد و گفت: «برخورداری کشور از درآمدهای نفتی در حد سال‌های نیمه دوم دهه هشتاد کاملا غیر‌محتمل است و ارقام بسیار کمتری از درآمدهای نفتی قابل پیش بینی است. بنابراین به لحاظ مفهومی، «قدرت نفتی دولت، حداقل در میان مدت رو به زوال است.» نیلی در مورد تفاوت کاهش درآمدهای نفتی در دوره اخیر با تجربه اواخر دهه 70 خورشیدی گفت: «کاهش درآمد‌های نفتی که قبلا تجربه کرده‌ایم ناشی از کاهش قیمت نفت بوده، در حالی که کاهش درآمد نفت در شرایط حاضر ناشی از کاهش بخش واقعی نفت است.»
کجا هستیم؟
رییس گروه اقتصاد دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف، با تشریح سرفصل دیگری که به تناسب اقتصاد فعلی ایران، مهم است؛ گفت:«نکته مهم قابل توجه «ناپیوستگی» بسیار بزرگ در فاصله زمانی بسیار کوتاه در «برخورداری» از درآمدهای نفتی است و اینکه اقتصاد ایران چگونه این ناپیوستگی را هضم خواهد کرد؟» نیلی افزود: «نکته مهم تر آنکه ظرف سال‌های اخیر، دقیقا برخلاف رویکردی که در عرصه سیاست خارجی داریم، در عرصه اقتصاد، از طریق نفت، «به‌طور کامل» به کام اقتصاد جهانی رفته‌ایم.» او با بیان اینکه شاخص‌ها و آمارهای موجود نشانگر آن است که تولید کشور وابستگی مستقیمی به واردات داشته است؛ افزود: «تا سال 1382 روند واردات کالاهای مصرفی و سرمایه‌ای به صورت نسبتا ثابتی بوده است؛ این در حالی است که از این سال به بعد، اقتصاد ایران برای تولید به واردات متکی شده و منحنی واردات نیز این موضوع را تایید می‌کند.»
1+5 چالش اقتصاد ایران
نیلی در ادامه سخنرانی خود با نمایش «اسلایدهایی» از روند واردات، رشد اقتصادی و تعداد شاغلین کشور، نقدینگی و تورم، به 6 چالش دوران گذار کشور در آینده اشاره کرد و گفت:«شاید بهتر باشد که این چالش‌ها، 5 به علاوه 1 نامیده شود؛ چرا که یکی از آنها بسیار مهم تر از 5 چالش دیگر است.»
چالش اول: اشتغال
این اقتصاددان، چالش اول دوران گذار در «اقتصادهای کم عمق وابسته به درآمدهای نفتی» به مانند اقتصاد ایران را «اشتغال» عنوان کرد و افزود: «تحولات جمعیتی نشان می‌دهد؛ بالاترین سهم جوانان 15 تا 29 ساله از کل جمعیت در کشورهای جهان مربوط به ایران است؛ ضمن اینکه تعداد جوان‌های 15 تا 29 ساله از 14 میلیون نفر در سال 1990 میلادی به 25 میلیون نفر در سال 2010 میلادی رسیده است.» نیلی نتیجه گرفت که «در 5 سال آینده، فشار جمعیتی جوانان در دهه فعلی به گروه سنی 25 تا 29 سال انتقال می‌یابد.» او با مقایسه تعداد دانشجویان در هر صد هزار نفر کل جمعیت در ایران با کشورهای دنیا افزود: «در حالی که تعداد دانشجویان در هر صد هزار نفر در بریتانیا و آمریکا طی سال 2010 میلادی به ترتیب سه هزار و 969 و 6 هزار و 673 نفر بوده است؛ این آمار در ایران به 5 هزار و 217 نفر رسیده است. این موضوع نشان می‌دهد که در ایران میزان فارغ‌التحصیلان دانشگاهی بالاست، اما آیا برای این فارغ‌التحصیلان، شغل ایجاد شده است؟» او با اشاره به آمارهای موجود از «بازار تحصیل» در ایران گفت: «جمعیت غیر فعال کشور طی 4 سال 1384 تا 1388 از 1/2 میلیون نفر به 2/4 میلیون نفر افزایش پیدا کرده است. به نظر می‌رسد که فشار پوشش تحصیلی از مقاطع متوسطه و ابتدایی به سطح آموزش عالی منتقل شده است.» او با نمایش نموداری از سهم بیکاران تحصیلکرده گفت: «در سال‌های 84 تا 90، میزان اشتغال تغییری پیدا نکرده است؛ حتی میزان شاغلین از 21 میلیون نفر در سال 88 به 5/20 میلیون نفر در سال 90 کاهش پیدا کرده است. این در حالی است که در این مدت به جمعیت جوان 25 تا 29 ساله کشور 600 هزار نفر اضافه شده‌اند.» نیلی خاطرنشان کرد: «در سال‌های اخیر، فشار مضاعف جمعیتی به جمعیت فعال تبدیل نشده است و نزدیک به نیمی از این فشار به بازار تحصیل وارد شده است.» او افزود: «نزدیک به 4 میلیون نفر از افرادی که دارای تحصیلات یا در حال تحصیلات عالی هستند در جمعیت فعال حضور ندارند. این در حالی است که با اضافه شدن این جمعیت به جمعیت فعال در سال‌های پیش رو و عدم افزایش اشتغال، تعداد بیکاران دارای تحصیلات عالی افزایش می‌یابد.»
چالش دوم: تلاطم ارزی
این اقتصاددان در بخش دیگری از سخنرانی خود، با بیان آمارهایی از میزان نقدینگی و تورم در سال‌های اخیر گفت: «نقدینگی و تورم در بلند مدت پیامدهایی نظیر آن چه در بازار ارز دیده شد را خواهد داشت؛ اثرات بلندمدت تلاطمات ارزی بر تولید، بیکاری قابل توجه است. البته تجربه سایر کشورها نشان می‌دهد کشورهایی که دارای اقتصاد باز هستند پس از بحران سریع تر می‌توانند اثرات بحران را ترمیم کنند و موجب کاهش خسارات شوند.»
چالش سوم: اصلاح قیمت انرژی
نیلی، چالش چهارم اقتصاد ایران را «گریزناپذیری اصلاح قیمت‌های انرژی» ذکر کرد و گفت: «با توجه به تحولات موجود، چاره‌ای جز اصلاح قیمت‌های فعلی حامل‌های انرژی نیست و به همین دلیل ممکن است این موضوع به چالش بزرگی برای ایران تبدیل شود. از جمله اینکه اثر انقباضی بر بخش تولید داشته باشد.»
چالش چهارم: کسری بودجه و وضعیت دولت
این اقتصاددان با بیان اینکه کاهش درآمدها نوع دیگری از برخورد دولت با وضعیت بودجه ریزی را ایجاب می‌کند؛ افزود: «در شرایط کاهش درآمدهای نفتی کشور، به طور حتم ارقام فعلی درآمدها قابل تحقق نیست و دولت با کسری بودجه مواجه است.» به گفته وی، با کسری بودجه دولت، نحوه خدمات رسانی دولت نیز به خانوارها تغییر خواهد کرد.
چالش پنجم: عدم تعادل در سیستم بانکی
نیلی با اشاره به اینکه «بدهی بانک‌ها به بانک مرکزی در یک نمودار صعودی از سال 70 تا 90 در حال افزایش است» گفت: این نبود تعادل موجب اثرات خطرناکی بر سیستم بانکی کشور خواهد شد.
چالش ششم: تنگنای منابع طبیعی
نیلی اضافه کرد: در این شرایط دولت نمی تواند از منابع طبیعی موجود به صورت بهینه استفاده کند و حتی احتمال مشکلات زیست محیطی نیز وجود دارد.» نیلی در جمع بندی سخنان خود، شرایط فعلی را به حرکت در یک «تونل» تشبیه کرد. او گفت: «اگر شرایط فعلی را بتوان مشابه با ورود به یک تونل فرض کرد که طی آن کاهش درآمدهای نفتی در حال وقوع است؛ آن گاه در رابطه مالی میان خانوارها و بنگاه‌ها از یک‌طرف و دولت به عنوان مالک ذخایر نفتی تغییرات مهمی در حال رخداد است.» او با بیان اینکه «اگر تا به حال مهم‌ترین آورده دولت‌ها، در عرصه اقتصاد منابعی بوده که فراهم می‌ساخته است» این سوال را مطرح کرد که «در انتهای تونل، آورده جدید دولت چه خواهد بود؟» او در پاسخ به این سوال گفت: «در انتهای دوران گذار، نقش دولت نیاز به بازتعریف دارد.» او سه «بازتعریف» برای دولت عنوان کرد و گفت: «می توان دولتی بدون منابع مالی کافی، اما متمایل به قواعد قبلی مداخله اقتصادی داشت. در این صورت دولت موجود، شرایط فعلی اقتصاد ایران را نپذیرفته است.» وی افزود: «دولتی با منابع مالی ضعیف و اقتصاد غیر‌رسمی قدرتمند و دولتی مجهز به قابلیت‌های Governance مدرن از دیگر احتمالات موجود است.» به گفته وی، مهم این است که دولت شرایط موجود را بپذیرد و به دنبال راهکاری باشد که نقش متفاوتی پیدا کند.
دیگر سخنرانان
در روز نخست این همایش محمد مهدی بهکیش،‌پرویز عقیلی، طهماسب مظاهری، ایرج هشی و پویا جبل‌عاملی نیز مقالاتی ارائه کردند که در روزهای آینده به طور مشروح منتشر خواهد شد.





۰۷اسفند

آیا برای مشتریان خود قابل اطمینان هستید؟
مارتا راجرز و دان پپرز، معتقدند با توجه به زیر ذره‌بین بودن رفتار تمامی اقشار جامعه توسط رسانه‌های اجتماعی، فضایی بسیار دوستانه میان شرکت‌ها و مشتریان ایجاد شده است.

مشتری
آنها این ایده را در کتابی تحت عنوان «فوق‌العاده قابل اطمینان» منتشر کرده‌اند و در این خصوص، مصاحبه‌ای توسط متیو بودمن با آنها صورت گرفته که به شرح ذیل است.


بودمن: آیا شرکت‌ها اغلب خود را قابل اطمینان می‌دانند؟
راجرز: تمام شرکت‌ها تلاش می‌کنند که قابل اطمینان باشند و در واقع از نظر خودشان و معیارهای گذشته این‌گونه‌اند. اما چیزی که ما از آن صحبت می‌کنیم «فوق‌العاده قابل اطمینان» است که با قابل اطمینان تفاوت دارد. در واقع برای رسیدن به چنین حالتی باید در وهله اول، شرکت بتواند خدمات خود را به موقع و به طور مناسب ارائه دهد (شرط قابل اطمینان بودن) و در کنار آن شرکت باید نسبت به مشتریان خود احساس مسوولیت داشته باشد و در اصطلاح «بیش‌فعالی» داشته باشد. یعنی، نه تنها به هنگام مشکلات در پی رفع مشکل آنها باشد، بلکه باید از آن مشکل پیشگیری کند (شرط فوق‌العاده قابل اطمینان بودن). به عنوان مثال، زمانی که مهلت استفاده از کوپن رو به اتمام است، شرکت باید به مشتری اطلاع دهد تا فرد موقعیت خود را از دست ندهد، در نتیجه‌ این عمل آن شرکت وجهه بسیار قابل اطمینانی پیدا خواهد کرد.
در حقیقت، با این رویکرد شرکت به فکر مشتری است، حتی در مواقعی که مشتری به فکر خودش نیست.
پپرز: اجازه دهید مثالی در رابطه با بیش‌فعالی یک شرکت هواپیمایی بیان کنم. پس از یک تاخیر 5 یا 6 ساعته، به هنگام ورود به هواپیما، نامه‌‌ای در اختیار مسافران قرار گرفت که در آن، ضمن عذرخواهی به خاطر تاخیر به مسافران وعده داده شده بود با توجه به قیمت بلیت هر مسافر، از هزینه سفر آتی او کسر خواهد شد و این عمل به صورت خودکار انجام خواهد گرفت. این عمل را مقایسه کنید با واکنش شرکت‌های دیگر به هنگام تاخیر: «بله، شما مسافران بسیار گران‌قدری هستید، مبلغ بلیت در پروازهای آتی به شما بازگشت داده می‌شود، برای این منظور به وب‌سایت شرکت مراجعه کنید و شماره بلیت خود را وارد نمایید.»
بودمن: از نظر شما، مردم نیاز به اطمینان هرچه بیشتر از یکدیگر و شرکت‌ها دارند. به این ترتیب، یعنی ما به جامعه‌ای رویایی نزدیک می‌شویم که هر کسی نسبت به عمل دیگری واکنش نشان می‌دهد!
پپرز: بله همین‌طور است. زمان زیادی نیاز نداریم تا با شنیدن صدای هر مشتری بتوان به علایق وی از طریق پست‌های فیس‌بوک یا سایر وسایل ارتباط جمعی پی ببریم. رفتار‌های ما روز‌ به روز علنی‌تر می‌شود و دیگر نمی‌توان چیزی را از دید کسی مخفی نگه داشت.
بودمن: شما در کتاب خود به شرکت‌ها و بانک‌هایی اشاره کردید که با استفاده از عدم آگاهی مشتریان، هزینه‌های اضافی از آنان می‌گیرند که در واقع نقض اعتماد است. آیا در طول تاریخ چنین شرکت‌هایی وجود نداشته‌اند؟ و چه تغییراتی در جهان کنونی ایجاد شده است که شما از جهان رویایی پر از اعتماد صحبت می‌کنید؟
پپرز: معمولا این‌گونه شرکت‌ها همواره وجود داشته‌اند و احتمالا وجود خواهند داشت، اما با گذشت زمان احتمال موفقیت چنین شرکت‌هایی کمتر و کمتر خواهد شد. همان‌طور که اشاره شد، روند افزایش اعتماد گرچه کند است، اما غیرقابل اجتناب است.
راجرز: تفاوت اساسی در جهان امروزی، حضور رسانه‌های اجتماعی است. در واقع اگر صداقت شرکتی برای یک فرد مشخص شود، او بسیار راحت با دیگر افراد این مساله را در میان می‌گذارد و به این ترتیب چنین شرکتی می‌تواند در بازار کسب‌وکار حضوری موفق داشته باشد.
با این وجود برخی شرکت‌ها و بانک‌ها عقیده دارند تنها با انجام کاری که قول آن را داده‌اند صداقت خود را اثبات کرده‌اند، در حالی که این شرکت‌ها به مشتری کمک نمی‌کنند تا بهترین چیزی را که می‌تواند داشته باشد کسب کند و در نتیجه خیلی قابل اطمینان نخواهد بود. ما اخیرا با چند شرکت ارتباط‌جمعی کار می‌کنیم که در جهت فوق‌العاده قابل اطمینان بودن فعالیت می‌کنند. به عنوان مثال طبق شرایط شرکت‌های خدمات تلفن همراه، مشترکین از مزایایی بهره‌مند می‌شوند، حال اگر مشترکی از مزایای خود آگاه نبود، این شرکت به او مزایایش را یادآوری می‌کند. یا مثلا اگر مشترکی مکالمه کمتری نسبت به آنچه در قرارداد وضع شده بود انجام دهد و در عوض پیامک بیشتری ارسال کند، در عمل باید هزینه پیامک‌های اضافی را پرداخت کند. اما این شرکت به مشترک اطلاع می‌دهد تا از تعرفه‌ای استفاده کند که زمان مکالمه کمتر و پیامک بیشتری داشته باشد و دیگر نیازی به پرداخت هزینه اضافی نباشد. این‌گونه افراد به شرکت‌ها اطمینان می‌کنند و می‌دانند که چنین شرکتی اشتباه نمی‌کند یا اگر اشتباه کند آن را جبران می‌ کند. به این ترتیب من به عنوان یک مشترک، این شرکت را به تمامی آشنایانم معرفی می‌کنم و همچنین به دنبال شرکت دیگری در این زمینه نخواهم رفت.
بودمن: با توجه به صحبت‌های شما، قابل اطمینان بودن یعنی بهترین کار را انجام دادن. در واقع صرفا ارائه خدمات خوب به مشتری برای جلب اطمینان کافی نیست. اما هیچ شرکتی، حتی بهترین‌ها (مثلا Apple)، بی‌نقص نیستند و گاهی اعمال اشتباه انجام می‌دهند. با این وجود اکثر مردم اهمیتی به این موضوع نمی‌دهند و به خرید خود از آن شرکت ادامه می‌دهند. نظر شما در این رابطه چیست؟
پپرز: یکدلی یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های انسانی است که امروزه در بازار کسب‌وکار مشاهده می‌شود. اگر می‌خواهید مشتریان با شما یکدل باشند باید اطمینان آنها را به طور کامل جلب کنید حتی اگر به قیمت تخریب خود باشد. یعنی اگر شما اشتباهی انجام دادید به مصرف‌کنندگان بگویید که ما اشتباه کردیم و می‌خواهیم آن را اصلاح کنیم. این دقیقا همان چیزی است که دوست شما در قبال اشتباهش انجام می‌دهد.
بودمن: با این وجود مشاهده می‌شود شرکت‌هایی که معیارهای اعتماد را نقض می‌کنند همچنان مشتریان خود را دارند! آیا شما پیش‌بینی می‌کنید چنین شرکت‌هایی، در چند سال آینده باید هزینه عملکرد خود را بپردازند؟
پپرز: به مرور زمان، شرکت‌هایی که قابل اطمینان‌تر باشند در بازار کسب‌وکار پیروز می‌شوند. زیرا انتظار مصرف‌کنندگان روز به روز در حال افزایش است و این افزایش لزوما به صورت تدریجی نمی‌باشد. به این ترتیب اگر شرکتی انتظار مصرف‌کنندگان را در زمینه‌ای بالا ببرد، شرکت‌های رقیب نیز برای حفظ بقای خود در بازار کسب‌وکار باید چنین انتظاراتی را برآورده کنند.
راجرز: به این ترتیب مصرف‌کنندگان حق انتخاب بیشتری دارند. مثلا فرض کنید شرکتی تضمین کند در صورت خرابی محصولاتش چه هنگام فروش یا پس از نصب، کل مبلغ را باز می‌گرداند، دیگر رقبا نیز مجبور می‌شوند روند کار خود را تغییر دهند تا مشتریان خود را از دست ندهند.
بودمن: من شخصا در سال‌های اخیر چندین بار شرکتی را که از آن محصولات مصرفی خریداری می‌کردم تعویض نموده‌ام، اما نه به خاطر اینکه اعتماد بیشتری به شرکت جدید داشتم، بلکه فقط به خاطر پیشنهاد بهتری که این شرکت ارائه می‌کرد. با توجه به معیارهای شما چند شرکت وجود دارد که مردم واقعا به آنها اطمینان دارند؟ یعنی واقعا مردم از شرکت‌هایی که به آنها اطمینان ندارند خرید نمی‌کنند؟
پپرز: البته که این کار را انجام می‌دهند و خواهند داد. زیرا شما مجبور هستید زندگی کنید. اما با گذر زمان استانداردها در سطح بالاتری قرار می‌گیرند و مردم خواهان خدمات مطلوب‌تری هستند.
بودمن: شرکت‌ها چگونه می‌توانند اعتماد از دست‌ رفته خود را بازگردانند؟
پپرز: اگر اعتماد به خاطر یک اشتباه یا بی‌دقتی از بین برود خیلی راحت‌تر جبران می‌شود نسبت به زمانی که شرکت تصمیم داشته مردم را اغفال کند. اما در هر صورت، بهترین راه برای بازگرداندن اعتماد مردم، قبول صادقانه اشتباه است. در واقع شرکت‌ها به جایی می‌رسند که کنترل از دستشان خارج می‌شود ابراز می‌کنند که شرکت مانند هر انسان دیگری خطا انجام داده است و به این ترتیب احساس همدردی مردم را برمی‌انگیزند.
راجرز: از کنترل خارج شدن اوضاع، به این معناست که دیگر شرایط مانند گذشته نیست و شرکت نمی‌تواند آن را اداره کند. در نتیجه شرکت نباید درصدد کنترل حرف‌های مردم باشد، بلکه تمرکز خود را بر روی آن دسته از کارهای شرکت قرار دهد که مردم در مورد آنها صحبت می‌کنند تا بتواند اعتماد مردم را با اصلاح عمل خود بازگرداند.
بودمن: شما در رابطه با اهمیت جلب اطمینان حتی در صورت تخریب شدن خود صحبت کردید. آیا این نتیجه معکوس نمی‌دهد؟ من در هیچ کجا مشاهده نکرده‌ام که به فروشندگان توصیه شده باشد در وب‌سایت خود از مصرف‌کنندگان نظرسنجی به عمل آورند! چه اتفاقی می‌افتد اگر مصرف‌کنندگان از کاستی‌های محصولات صحبت
کنند؟

پپرز: واضح است که اگر تنها یک مصرف‌کننده از محصولی بد بگوید، تاثیری نخواهد داشت. اما اگر تعداد مصرف‌کنندگان ناراضی زیاد شود، باید در رابطه با کیفیت یا نحوه ارائه محصول تجدیدنظر کرد. همچنین، در رابطه با نظرسنجی، باید بدانیم که این عمل خواه یا ناخواه انجام می‌شود. یعنی یا بر روی وب‌سایت شما یا در وب‌سایت‌های دیگر که مصرف‌کنندگان در آنها عضو می‌باشند نظیر فیس‌بوک. به نظر شما کدام بهتر است، شما شاهد نظرات مصرف‌کنندگان باشید یا این عمل دور از چشم شما انجام گیرد؟
بودمن: به نظر شما بررسی موشکافانه مصرف‌کنندگان باعث نمی‌شود تا شرکت‌ها برای جلوگیری از اشتباهات، بسیار محافظه‌کارانه رفتار کنند؟
راجرز: به نظر ما این روند باعث کاهش رفتار محافظه‌کارانه در میان شرکت‌ها می‌شود. این مهم با بهبود انسانیت در میان کارمندان صورت می‌پذیرد. زیرا مردم به انسان‌ها اعتماد می‌کنند نه به کارمندانی که مشابه روبات‌های بی‌جان عمل کنند. به عنوان مثال، چندی پیش به یکی از کتاب‌فروشی‌های بزرگ Manhattan رفتیم و پس از کمی گشت و گذار تصمیم گرفتیم با مدیر آنجا صحبت کنیم. اما مدیر به ما گفت که نمی‌تواند بدون اجازه مافوقش با کسی صحبت کند. این بسیار عجیب است که یک مدیر، کسی که مسوول تمام عملکردهای انجام‌شده در آن محل است نمی‌تواند مکالمه‌ای ساده را به اختیار خود انجام دهد. بنابراین، شما واقعا نیاز دارید که یک چهره انسان‌دوستانه در بازار کسب‌وکار داشته باشید، تا مردم به شما اطمینان کافی داشته باشند.
بودمن: آیا کارمندان آن کتاب‌فروشی چهره‌ای انسان‌دوستانه نداشتند؟
پپرز: من مطمئن نیستم که چنین چهره‌ای داشته باشند. چهره‌ای که مردم از آنها می‌بینند کاملا خشک و بوروکراتیک است.
راجرز: ما در وبلاگمان 5 نظر در رابطه با این شرکت مشاهده کردیم. چهار تا از آنها بسیار خوب بود، اما یکی از آنها گفته بود کارکنان این کتابفروشی با ما حرف نمی‌زنند. آنها می‌توانند به راحتی از نظر مردم آگاه شوند، اما با چنین رفتاری این موقعیت را از دست می‌دهند. زیرا همان‌طور که گفته شد، مردم نظرات خود را در رابطه با شرکت‌های مختلف در میان خود بیان می‌کنند و چه بهتر است که شرکت‌ها نظارت کافی بر این نظرات و پیشنهادها داشته باشند.
بودمن: با این وجود، همچنان معیارهای دیگری به جز اعتماد وجود دارد که مردم در نظر می‌گیرند. به عنوان مثال داستانی که شما در رابطه با دو شرکت بیان کردید که یکی از آنها فوق‌العاده قابل اطمینان است، اما بازار را به شرکت رقیب واگذار کرده است، زیرا شرکت رقیب، محصولات را با قیمت‌های ارزان‌تری عرضه می‌کند.
راجرز: باید در درازمدت این مساله را بررسی کنید. در حقیقت پس از گذشت زمان، مصرف‌کنندگان شرکت ارزان‌تر، از خرید خود پشیمان می‌شوند و با بهانه‌های کوچک از خوبی‌های شرکت قابل اطمینان سخن خواهند گفت. در نتیجه در نهایت شرکت با معیارهای اعتماد قوی‌تر پیشرفت بیشتری خواهد کرد.

مترجم:بهزاد بهمن نژاد

۰۷اسفند

کمبود مهارت در همه جهان دیده می‌شود. این ادعا از لحاظ منطقی باید درست باشد؛ چرا که به نظر می‌رسد بر سر این مساله توافق جمعی وجود دارد. اما چه اتفاقی افتاده است؟ بی‌شک امکان ندارد که افراد ناگهان کم استعدادتر شده باشند.



درست است که پیشرفت‌های سریع تکنولوژی می‌تواند کمبود مهندس را در عرصه خدمات رفاهی و نرم‌افزار توجیه کند، اما کمبود مهارت در عرصه‌های دیگر به چه عواملی وابسته است؟
شرکت‌هایی که در زمینه تکنولوژی پیشرفته فعال هستند تا سال 2020 با کمبود 40 میلیون کارگر ماهر مواجه خواهند شد که کسب‌وکارهای موجود در چین احتمالا بیشترین ضربه را از این روند خواهند دید؛ این نتایج تحقیقاتی است که اخیرا توسط موسسه جهانی مکنزی انجام شده است که یک شاخه تحقیقاتی درباره مشاوره استراتژی است.
جیمز مانیکا به عنوان یکی از مدیران ام جی‌ای معتقد است اثر کمبود مهارت در صنایع تولیدی خاص به احتمال زیاد طی چند سال آینده بدتر خواهد شد و علت آن این است که دانشگاه‌ها توانایی ارائه آموزش کافی به افراد را در سطح استانداردهای بالا ندارند، یعنی سطحی از استاندارد که همگام با تقاضا رشد کند.
او اخیرا در فایننشال تایمز چنین گفت: «وسعت و دامنه کمبود مهارت یک محدودیت بسیار بزرگ بر سر راه توانایی بسیاری از شرکت‌ها برای رشد کسب‌وکارشان خواهد بود.»
فرانکوگری به عنوان رییس بخش جنوب اروپا در گروه من پاور که در زمینه استخدام فعال است می‌گوید: «چند گرایش وجود دارد که می‌توان به واسطه آنها توضیح داد چرا با کمبود مهارت مواجه هستیم.
شرکت‌ها با توجه به پیشینه اقتصادی نامعلوم و متغیر در جهان، به سختی می‌توانند پیش‌بینی کنند که در چه بخش‌هایی به افراد نیاز دارند. آنها چند سال پیش برنامه‌های استخدامی واضح و روشنی داشتند، اما اکنون دیگر این طور نیست چراکه آنها هزینه‌های عملیاتی خود را به حداقل می‌رسانند و بر حاشیه سود خود می‌افزایند.
وقتی به عنوان یک سازمان نمی‌توانید مشخص کنید به چه نوع افرادی نیاز دارید، آنهایی را استخدام می‌کنید که «آماده استخدام» هستند که اغلب دو گروه را شامل نمی‌شوند یکی افراد جوانی که شاید مهارت داشته باشند، اما تجربه ندارند و دیگری افرادی که ممکن است توانایی انجام کار را داشته باشند اما نمی‌توانند خود را ثابت کنند.»
خانم گری می‌گوید «این روند در کمبود مهارت، آشکار است که بیش از همه در سطح مدیریت قابل لمس است چرا که شیوه رهبری تغییر کرده است اما ظرفیت استعدادها و منابع، با نیاز شرکت‌ها همخوانی ندارد.»
همچنین طبق تحقیقات بخش اقتصادی آکسفورد برای شرکت هایز که یک شرکت استخدام است، مشخص شده است که انگلستان یکی از بالاترین مقام‌ها را در کمبود مهارت در میان 27 کشور دارد.
گزارش هایز به پویایی بازار و در دسترس بودن مهارت‌های حرفه‌ای درمیان 27 اقتصاد مهم جهان می‌پردازد و نتیجه می‌گیرد که هر یک از کشورهای مورد مطالعه با مشکلات و مسائل خاصی در رابطه با مهارت نیروی کار مواجه هستند.
اما در عین حال این تحقیق اشاره می‌کند شرکت‌ها به طور فزاینده‌ای «در حال بهره جستن از نیروی کار موقت هستند تا به این وسیله بتوانند انعطاف‌پذیری بیشتری در نیروی کار خود داشته باشند و به این وسیله بتوانند با تقاضای الاکلنگی بازار روبه‌رو شوند». این گزارش همچنین نشان می‌دهد بیشتر سازمان‌ها برای هدایت کسب‌وکار خود در یک محیط ناپایدار، به جای استفاده از راه حل‌های رقابتی بلند مدت، از راه حل‌های کوتاه مدت استفاده می‌کنند. گزارش هایز نشان می‌دهد برای 24 درصد از کارمندان در سراسر جهان «به طور کلی فقدان تجربه یکی از دلایل اصلی کمبود استعداد است که اکنون به وضوح قابل مشاهده است». وقتی از شرکت‌ها پرسیده می‌شود برای این مشکل چه راه حلی دارند یافته‌های متفاوتی به دست می‌آید مثلا بعضی از شرکت‌ها (25 درصد) از آموزش کارمندان خود بهره خواهند برد و برخی از شرکت‌ها با توجه به فرهنگ کشور خود دست به راه‌حل‌های متفاوتی می‌زنند.
طبق گزارش هایز، فقط 12درصد از شرکت‌هایی که در سطح جهان مورد مطالعه قرارگرفتند به دنبال «انتساب افرادی بوده‌اند که در حال حاضر مهارت انجام کار را ندارند، اما پتانسیل یادگیری و رشد از خود نشان داده‌اند». هایز این روش برای یافتن استعدادهای مورد نیاز را «مناسب تعلیم» می‌نامد.
این موسسه برای مبارزه با عدم هماهنگی بین مهارت‌ها و تقاضای موجود، یک برنامه بلندمدت سه مرحله‌ای را برای سیاست گذاران تعریف می‌کند. اول، دولت باید بر مهارت‌هایی که اقتصاد آن کشور فاقد آن است تمرکز کند و «معیارهای مناسبی برای جذب افراد مورد نظر از طریق مهاجرت هدفمندداشته باشد.
در بسیاری از موارد، این کار نیاز به تغییرات اساسی در قوانین مربوط به ویزای کار دارد».
گزارش اقتصادی آکسفورد در عین حال تاکید می‌کند «بهتر است به کارفرمایان برای افزایش ارائه آموزش‌های مرتبط، مشوق‌های مالیاتی داده شود». و بالاخره، «دولت‌ها باید با کارفرمایان و موسسات آموزشی همکاری کنند تا مجموعه‌ای از معیارها و مشوق‌ها را ایجاد نمایند که افراد جوان را به کسب مهارت‌هایی که هم در کشور خودشان و هم در سطح بین‌الملل لازم است
تشویق کنند.»
واضح است که توصیه‌های یاد شده «یک راه حل سریع» نیست. اما آلیستار کاکس به عنوان رییس هایز می‌گوید «پیدا کردن یک فرد مناسب برای یک شغل، می‌تواند همزمان با تحول زندگی آن شخص، کسب‌وکار مورد نظر را نیز متحول کند».
خانم گری درباره میزان قابل توجه عدم هماهنگی میان استعدادها و منابع می‌گوید «وقتی شما به این مساله نگاه می‌کنید متوجه می‌شوید که باید در جهت کاهش فاصله میان تحصیل و کار اقدام شود.‌ این دو با سرعت‌های بسیار متفاوتی در حال حرکت هستند (یعنی سرعت آموزش از پیشرفت کار بسیار عقب‌تر است)». وقتی شما در جهت تغییر آموزش اقدام کنید، مدت زیادی طول می‌کشد تا اثر آن مشاهده شود.
طبق تحقیقات مکنزی، احتمالا چین کشوری خواهد بود که بیشترین ضربه را از کمبود کارگران ماهر به خود خواهد دید، حتی با وجود اینکه منابع زیادی به آموزش خود اختصاص می‌دهد.
خانم گری معتقد است اکنون «دنیای پیچیده کار نیاز به رهبرانی دارد که به تیم خود برای ایجاد یک مدل جدید کمک کنند، مدلی که نیاز به انتقال فکر و نوآوری و در عین حال یک رویکرد جدید برای حل کمبود مهارت داشته باشد».
زنان بخش مهمی از چنین کارمندانی را که هایز آنها را «مناسب تعلیم» می‌داند تشکیل می‌دهند. به عنوان مثال، عده‌ای از افراد با مجموعه‌ای از شرکت‌های ساخت نیمه هادی کار می‌کردند- آنها مهندسین را به این شرکت‌ها می‌بردند و مهارت آنها را به فراخور نیاز شرکت‌ها تنظیم می‌کردند- آنها به این نتیجه رسیدند که به طور واضح، زنان نیروی قابل توجهی از لحاظ استعداد بوده‌اند که تا به‌حال نادیده گرفته می‌شدند.
جفری جورس به عنوان مدیر عامل مجموعه «من پاور گروپ» می‌گوید «فقط همکاری نزدیک بخش عمومی و خصوصی است که می‌تواند به برداشتن موانع برای ایجاد نیروی انسانی متفاوت وفادار، انعطاف‌پذیر و بسیار ماهر کمک کند.


مترجم: رویا مرسلی
منبع: Financial Times